خدا جونم ...منو ببخش...

 

 

 

لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا

 رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ

عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.

خداوند هیچ كس را جز به قدر توانایى‏اش تكلیف نمى‏كند . آنچه [ از خوبى ] به دست آورده به سود او ، و آنچه [ از بدى ] به دست آورده به زیان اوست
پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم‏، ما را مؤاخذه مكن‏! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده‏، آن چنان كه [به خاطر گناه و طغيان‏،] بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى‏! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم‏، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى‏! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده‏! تو مولا و سرپرست مايى‏، پس ما را بر جمعيّت كافران‏، پيروز گردان‏

(نشانه ۲۸۶  سوره بقره-کتاب آسمانی قرآن)

 

 

خدا جونم این روزا حواست به من باشه لطفا.....

خدا جونم....دوست دارم.....

 

                                              بسم الله الرحمن الرحيم           

وَ إِنْ يَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْکَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ(۱۷)

و اگر خداوند تو را ضرر و زیانی برساند ، جز او برطرف کننده آن نیست ، و اگر تو را خیری برساند ( دوام و زوالش نیز به دست اوست که ، ) همانا او بر هر چیزی تواناست.(۱۷)
 
(نشانه ۱۷ سوره انعام-کتاب آسمانی قرآن)
 
پ.ن:
۱- این آیه از اون آیه هایی که برای دل خود خودم...نوشتم...میدونی این آیه برام یاد آور این قانون کائنات هست که:
محال است چیزی را که حق الهی من است از دست بدهم....چون طبق این آیه دوام و زوال هر نیکی به دست خداست......
 
۲-خدا جونم...............چه حالی میده همه چیو به تو سپردم...به تو توکل کردم.......و تو وکیلمی....وقتی وکیل به این خوبی دارم.....از دوام و زوال خیرت برای خودم نمی هراسم......
 
۳-این پی نوشت شاید بی ربط باشه...همزمان با گذاشتن این پست دارم....آهنگ احسان خواجه امیری رو گوش میدم که
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ،
نخواد و تو بگی آره ، تمومه. همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه ...حالا که میبینم زیادم این آهنگ بی ربط با پستم نیست....
 
این پست رو تقدیم میکنم به خود خود...قشنگ و دوست داشتنی ام........
سمیه عزیزم....از اینکه امسال داناتر ..آگاهتر...مهربون تر...قوی تر ....زیباتر.....پرتلاش تر...دوست داشتنی تر..خوش هیکل تر...صادق تر... ناب تر..پرگذشت تر...صبورتر...عاشق تر.. بزرگوارتر از سالهای قبل شدی بهت میبالم و تحسینت میکنم.....
سمیه جونم .....خدا دوستت داره و همراهته.....تولدت مبارک.
 
                                      خدا جونم......دوست دارم.....یه عالمه.               
 

مرید پیر مغانم...

 

                                                بسم الله الرحمن الرحيم

إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ (۱۰۶)   وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (۱۰۷) وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (۱۰۸) 

 

اين آزمايشی آشکارا بود (۱۰۶)و ما قربانی بزرگی را فدای او ساختیم (۱۰۷) و نام نيک او را در

نسلهای بعد باقی گذاشتيم (۱۰۸)

(نشانه های  از سوره صافات-کتاب آسمانی قرآن)

پ.ن:

۱-مرید پیرمغانم ز من مرنج ای شیخ / چرا که تو وعده کردیّ و او بجا آورد(حضرت حافظ)

دراین شاه بیت از حضرت حافظ مراد از (شیخ) ابراهیم خلیل الله است و (پیر مغان) امام حسین است.و وعده چه بود؟... وعده همان ذبح فرزند بود.ابراهیم وعده داد و ابی عبدالله در کربلا وفا کرد

۲-این اسماعیل نبود که ذبح شد ..بلکه فرزندی از نسل اسماعیل (حسین علیه السلام) ذبح شد که نام نیکش در نسلهای بعد باقی ماند.

۳-در جريان ابراهيم و اسماعيل كه پيام آمد:وفديناه بذبح عظيم او را به قربانى پرشكوهى باز خريديم .
روايت است كه : اين قربانى پر شكوه حسين عليه السلام است   که نام نیک او در نسلهای بعد باقی مانده است با اين ترتيب پيام و مفهوم آيه نيز روشن است.

۴-در بارگاه قدس که جای ملال نیست                          سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

 

خدای من!خواندمت، پاسخم گفتی؛از تو خواستم، عطایم کردی؛به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛خدایا!از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.از آستان مهرت نومیدمان مساز.آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.از درگاه خویشت ما را مران.و به عظمت نام مردان بزرگت نظر لطفت را سوی ما دار....آمین ....یا رب العالمین...

تنها به تو پناه میبرم...خدا جونم...

 

                                                    بسم الله الرحمن الرحيم

 قل اعوذ برب الفلق (1) من شر ما خلق (2) و من شر غاسق اذا وقب (3) و من شر النفاثات

 فى العقد (4) و من شر حاسد اذا حسد (5)

بگو پناه مى برم به پروردگار صبحدم (1).از شر هر چه كه او خلق كرده و داراى شر است (2).و از شر شب وقتى كه با ظلمتش فرا مى رسد (3).و از شر جادوگر كه به گره ها مى دمند و افسون مى كنند (4).
و از شر حسودى كه بخواهد زهر حسد خود را بريزد وقتی که مبتلا به حسد گشته (و عليه من دست بكار توطئه شود) (5).

 

پ.ن:

۱-در این آیه به سه نوع شر به صورت خاص اشاره شده است:يكى شر شب وقتى داخل مى شود. و دوم شر ساحران . و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و تاکید بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است ، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند.

۲-پی نوشت بیشتری ندارد ..ذکر این سوره صرفا برای آرامش دلم بود که بدونم در پناه خدا هستم...چون به خدا پناه بردم.



 

ناامیدی را خدا گردن زده است....

 

                                                بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 
 

 قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا

إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ  (۵۳)

 

بگو : اى بندگان من که بر  خويشتن  اسراف و ستم کرده اید ! از رحمت‏ خدا نوميد مشويد

 بی تردید خدا همه گناهان را می آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است (۵۳)

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه  ۵۳ سوره ی زمر)

 

پ.ن:

 

۱-ز یزدان نباشد کسی ناامید و گر تیره بینند روز سپید

بریده نباید امید از خدا که تا جاودان او بود پادشاه  (حکیم ابوالقاسم فردوسی)

 

۲-امام علی (ع) در مناجات شعبانیه فرمود:

الهی! نومیدی و یأس را بر گمان نیکم (به تو) چیره نمی کنم و امیدم را از بزرگواری و بخشش زیبای تو، نمی بُرم.  ( بحار الأنوار، ج 94، ص 99)

 

۳- جالب است بدانید که بر روی قطعه سوم  پرده خانه کعبه این آیه شریف نوشته شده است.  

۴-حضرت مولانا در این باب چنین زیبا میفرماید:

سایــه حــق بــر ســر بـنــده بـــود         عـاقـبـت، جــویـنـده یابـنـده بـــود

گـفـت پیغمـبـر کـه چـون کـوبی دری         عــاقـبـت زان در بـــرون ایــد ســری

چــون نشینی بــر ســر کــوی کـسی       عــاقـبـت بینی تــو هـم روی کـسی

چــون زچـاهی می کنی هر روز خـاک       عــاقـبـت انـــدر رسی در آب پــاک

انـبیاء گـفتـنـد نـومیــدی بــد است            فضل و رحمت های باری بی حد است

از چـنیـن مُحـسـن نشایـد نـا امیـد             دسـت در فــتـراک ایـن رحـمـت زنیـد

بعد نـومیـدی، بسی امیـدهـا است           از پس ظلمت بسی خـورشیدهـا است

سـوی نــومیـدی مــرو امیـدهـاست           سـوی تـاریکی مرو، خـورشیدهاست

نــاامیــدی هـا بـه پیـش او نـهیــد              تــا زدردِ بی دوا بیـــرون جــهیـد 

 

۵-ملا فتح الله کاشانی  در تفسیر این آیه چند نکته را بیان کرده است:

یکی آن که فرمود: «یا عبادی»، که متضمّن لطف خطاب است و نگفته که «یا ایُّها العُصاة» و ای گناهکاران که دربرگیرنده قهر [و غضب] است؛

دوم آن که فرمود: «لا تَقْنَطوا» که صریحا دال است بر نهی از نا امیدی، و آن مستلزم تحریم یأس است از مغفرت و عدم جواز نومیدی از رحمت؛

سوم آن که اکتفا به ذکر «لا تَقْنَطوا» ننموده، بلکه به جهت مبالغه و تأکیده تفصیل آن نموده که «اِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنوبَ جَمیعا»؛

چهارم آن که در آیه، اسم اللّه و مفرد آورد نه ضمیر جمع، و نگفت ما بیامرزیم، بلکه گفت بیامرزم؛

پنجم آن که دایره مغفرت خود را به تمامی گناهان گسترش داده و آن را به مقداری و جزئی مخصوص نگردانید؛

ششم آن که آن را موکَّد ساخت به قول «اِنَّه هُوَ الغَفورُ الرَّحیم» به جهت مبالغه و اصرار در آن؛

هفتم آن که مغفرت را بر رحمت مقدم داشت به جهت شدّت عنایت او بر آن؛

هشتم آن که رحمت را به آن ضمیمه کرد نه باقی صفات را تا اشاره باشد به فراگیری رحمت و شمول آن بر تمامی افراد

 

۶-نـامـهٔ سیــاه نـتـرسـم كـه روز حـشـر               با فیض فضل او صد از این نامه طی كنم(حضرت حافظ)

۷ - تعبير به يا عبادى ( اى بندگان من ! ) آغازگر لطفى است از ناحيه پروردگار و تعبير به اسراف به جاى ظلم و گناه و جنايت نيز لطف ديگرى است (تفسیر نمونه)

۸-تعبير به على انفسهم كه نشان مى دهد گناهان آدمى همه به خود او باز مى گردد نشانه ديگرى از محبت پروردگار است (تفسیر نمونه)

۹-تعبير به لا تقنطوا ( مايوس نشويد ) با توجه به اينكه قنوط در اصل به معنى مايوس شدن از خير است به تنهائى دليل بر اين است كه گنهكاران نبايد از لطف الهى نوميد گردند و تعبير من رحمة الله بعد از جمله لا تقنطوا تاكيد بيشترى بر اين خير و محبت مى باشد .  (تفسیر نمونه)

۱۰-هنگامى كه به جمله ان الله يغفر الذنوب مى رسيم كه با حرف تاكيد آغاز شده و كلمه الذنوب ( جمع با الف و لام ) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى گيرد سخن اوج مى گيرد و درياى رحمت مواج مى شود و هنگامى كه جميعا به عنوان تاكيد ديگرى بر آن افزوده مى شود اميدوارى به آخرين مرحله مى رسد .(تفسیر نمونه)

۱۱-توصيف خداوند به غفور و رحيم كه دو وصف از اوصاف اميد بخش پروردگار است در پايان آيه جائى براى كمترين ياس و نوميدى باقى نمى گذارد . (تفسیر نمونه)

با این اوصاف آیا باز هم جایی برای نا امیدی باقیست !!!

 

خدایا به نام نامی الله  وجودم رو سرشار از لطف و امید به درگاهت کن.

عهده و میثاق باز تازه کنیم...  از سحرگاه تا به وقت نماز

 

                                            بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

انا انزلناه فی لیلة القدر(۱) و ما ادراک ما لیلة القدر (۲) لیلة القدر خیر من الف شهر(۳) تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (۴) سلام هی حتی مطلع الفجر(۵)

 

 

ما این قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم(۱) و چه تو را به عظمت این شب قدر آگاه تواند کرد؟ (۲) شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است . (۳)در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان (و دستور الهی و سرنوشت مقدّرات خلق را) نازل می گرداند .(۴) این شب، رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه (شهود).(۵)

(کتاب آسمانی قرآن-   سوره قدر)

 

پ.ن:


۱-میبدی در تفسیر    کشف الا سرار  در تفسیر این سوره می نویسد: 

 ما در تعظیم شب قدر از آسمان، قرآن فرستادیم، و به وحی پاک و پیغام راست، عالمیان را از خیرات و برکات و منزلت و مرتبت این شب، خبر دادیم.

 اندرین شب جنّات عدن و فرادیس اعلی، درها باز نهاده و ساکنان جنة الخلد بر کنگره ها نشسته، و ارواح انبیا و شهدا، در علیین فرا طرب آمده (به طرب و شادی درآمده)، نسیم روح ازلیت از جانب قربت (نزدیکی خداوند سبحان) به دل دوستان می دمد، و باد کرم از هواء فردانیت (ناحیه یگانگی خدا )بر جان عاشقان می وزد، وز دوست خطاب می آید که: «لیقم القانتون أین المستغفرون»؟

 کجا اند جوانمردان شب خیزان که در آرزوی مواصلت (وصل )ما بی خواب و بی آرام بوده اند و در راه عشق ما، شربت بلا نوشیده اند؟ تا ما خستگی ایشان مرهم نهیم و اندر این شب قدر، ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم!

که امشب شب نواختن و نوازش بندگان است، وقت قبول توبه عاصیان است، موسم و میعاد آشتی جویان است. هنگام ناز عاشقان و راز محبّان است.

 همه شب داعیان (دعا کنندگان )را اجابت است، سائلان (درخواست کنندگان) را عطیّت است، مجتهدان (کوشندگان) را معونت (کمک) است، مطیعان را مثوبت (ثواب) است، عاصیان را مغفرت است، محبّان را کرامت است

و فرشتگان از آسمان به زمین آیند به عدد سنگریزه جهان، و جبرئیل روح الامین در پیش ایستاده، این است که رب العالمین گفت:تنزلّ الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم.

فرشتگان از آسمان به زمین آیند و جبرئیل در پیش ایستاده ,چهار علم با خود آورند !یکی بر بام کعبه ,یکی بر طور سینا ,یکی بر صخره قدس و یکی بر سر روضه مصطفی بر افرازند .

آن شب فرشتگان با جبرئیل به همه خانه های مومنان در آیند ,هر جا می و می خواره ای باشد یا عاق پدر و مادر !یا کسی که نماز نکند یا در خانه سگی باشد ,یا دو مسلمان که با یکدیگر به هجرت باشند و با هم سخن نگویند !فرشتگان در آن خانه ها وارد نشوند و اهل آن از خیرات و برکات ان شب محروم باشند !

و هر گاه مومنی را در ان خانه ها در نماز ببینند بر او سلام کنند و اگر مومنی در خواب بود در او به رحمت نگرند .

در آن شب جبرئیل چندان رحمت بر مومنان پخش کند که زیادت آید وچون زیاد آید پرسد خداوندا:زیادتی را چه کنم ؟

فرمان آید که سزاوار کرم ما نباشد که رحمت خود را که به خلق فرستادیم باز بریم آن را میدار تا مجاهدین راه حق ,کافران را هزیمت دهند و فرزندان آنان را اسیر آورند ان گاه رحمت ها را به فرزندان کافران ده و آنها را بهره مند کن باشد که به برکت این رحمت ایمان آرند .

چون شب قدر صبح شود جبرئیل فرشتگان را بانگ زند که رحیل رحیل باید به آسمانها باز گردیم .فرمان از آفریننده جهان رسد که هنوز هنگام بازگشتن نیست که شما خفتگان امت محمد را سلام کردید ,گروهی هنوز در خوابند صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید !

پس از ان از سوی حق ندا اید که :ای مقربان درگاه گواه باشید که از امت محمد هر که مطیع و فرمان بردار بود طاعتش را پذیرفتم و هر چه گناه کار و نافرمان بود (به شفاعت مصطفی ) آنان را به مطیعان بخشیدم .

  

۲-نه تنها قرآن در ماه رمضان فرو فرستاده شده است ، بلكه كتب ديگر آسماني نيز در اين ماه نازل شده اند . امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد :« نزلت التوراه في ست مضين من شهر رمضان ...»(وسائل الشيعه ، علامه حرعاملي )

۳-درفرهنگ اصطلاحات عرفاني ليلةالقدر اين گونه تعريف شده است: «شبي است كه سالك را به تجلي خاص مشرف ميكنند تا به آن تجلي قدر و مرتبه خود را نسبت به محبوب بشناسد.»

 

۴- آن شب قدرى كه گویند اهل خلوت امشبست  یارب این تأثیر دولت از كدامین كوكبست(حضرت حافظ)

شب قدر است و طى شد نامه هجر   سلام هى  حتی مطلع الفجر (حضرت حافظ)

 

۵-قدر شب قدر خویش دریاب امشب شب قدر توست بشتاب (نظامى


۶-ز آن شب قدرست كاختر وار تافت      قدر جان از پرتو جانان بود

 این سایه و این سپید از قدر یافت      همچنانك قدر تن از جان بود (حضرت مولانا )


۷-شش ، دوازده وهيجده روز از ماه رمضان گذشته بود كه به ترتيب تورات ، انجيل و زبور نازل شد و قرآن در شب قدر فرو فرستاده شد. علاوه بر آن مصحف ابراهيم و نوح و ... در اين ماه نازل شده است .(تفسير نمونه )

 

۸-علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید:فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند.

 

در شب قدر از روح بلند مولي علي (ع) براي  ثبت تقدیری عالی در این سال برای خودم و خانواده ام و دوستانم  و همراهان وبلاگم   و کلیه مخلوقات اعم از انس وجن استمداد مي طلبم. ...یا علی نظری به ما کن....

 

            يا رَب بِه حَـّقِ نادَ علياً سَيَنْجَلي يا رَب بِه حَـّقِ شاه نَجَف مُرْتضي عَلي  

                        بگير دست مارا  يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي   

     
 

نام احمد چون رود صلّو علیه

 

                                                بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيماً(۵۶)

همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود میفرستند؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما (نيز) بر او درود فرستيد و به او سلام كنيد سلامى همراه با تسليم(۵۶)

(کتاب آسمانی قرآن-  نشانه ۵۶  سوره احزاب)

 

پ.ن:

۱-تسلیم از  کلمه  سلام (از نامهای خداوند از آنرو که بری از عیب و نقص است)   گرفته شده و به معنی راضی شدن ، سلام کردن ، عافیت طلبیدن و دوری جستن از آفت و بلاست.

۲-صلوات خدا و فرشتگان دايمى است. یصلون فعل مضارع است که دلیل بر استمرار دارد(تفسیر نور)

۳-هرگاه خواستيد ديگران را به كار خيرى دعوت كنيد، اوّل خود شروع كنيد.خداوند براى فرمان صلوات به مردم، اوّل از صلوات خود و فرشتگان نام میبرد.(تفسیر نور)

۴-مقام پيامبرآن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مى فرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد(تفسیر نمونه)

۵-صلات و صلوات هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى فرستادن رحمت است ، و هر گاه به فرشتگان و مؤ منان منسوب گردد به معنى طلب رحمت مى باشد.(تفسیرنمونه)

۶-تعبير به (يصلون ) به صورت فعل مضارع دليل بر استمرار است يعنى پيوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مى فرستند، رحمت و درودى پيوسته و جاودانى.(تفسیرنمونه)

۷-صلاة در اصل به معناى انعطاف بوده، و صلات خدا بر پيغمبر به معناى انعطاف او به وى است، به وسيله رحمتش، البته انعطافى مطلق چون صلات را مقيد به قيدى نكرده (تفسیر المیزان)

۸-امام صادق (عليه السلام) در باب این آیه فرمود: درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائكه به معناى به پاكى ياد كردن و درود مردم به معناى دعاست(تفسير نورالثقلين)

۹-رسول خدا فرموده اند : بخيل كسي است كه نام من در نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد(تفسیر اطيب البيان)

۱۰-از امیرالمومنین(ع) روایت شده است که فرمود: برای این آیه ظاهری و باطنی است و ظاهرش صلوا علیه است و باطنش سلموا تسلیما . یعنی تسلیم نمایید برای کسی که او را وصی گردانیده است بر شما و بر آنچه به او سپرده است. پس فرمود: این است، آنچه به من خبر می دادم که تأویل را کسی می فهمد که حسی لطیف و ذهنی صاف و تمیزی صحیح داشته باشد(کتاب شرح صلوات)

۱۱-از ابن عباس روایت شده که گفت: چون این آیه نازل شد رخساره مبارک پیامبر خدا(ص) از غایت مسرت بر افروخته گشت و فرمود: تهنیت مرا که آیه ای بر من نازل شده است که در نزد من دوست تر از دنیا و از هرچه در دنیا است(کتاب شرح صلوات)

۱۲-حضرت محمّد فرمودند: در زمین، فرشتگانى هستند که در گردش اند و سلام امتم را به من مى رسانند.

۱۳-پیر هرات خواجه عبدالله انصاری در باب (سَلِّمُوا تَسْلِیماً) در کتاب شرح منازل السائرین میفرماید: تسلیم خویشتن به وی سپردن است. هر چه میان بنده است با مولی ـ تعالی ـ از اعتقاد و از خدمت و از معاملت و و از حقیقت همه بنا بر تسلیم است ، سَلِّمُوا تَسْلِیماً.

 این بزرگوار تسلیم توحید  را  بر سه چیز میداند  : خدای را نادیده بشناختن، و نادریافته پذیرفتن، و بی معاوضه ی چیزی پرستیدن.

و تسلیم تعظیم  را بر سه قسم میشمارد:سعی خود در هدایت وی گم کردن،و جهد خود در معرفت وی گم دیدن، نشان خود در فضل وی گم کردن.

 

۱۴-شیخ نجم رازی مقام تسلیم را تسلیم شدن در برابر خداوند، به گونه ای که بنده در مقابل مصائب راضی باشد،میداند.

۱۵-مؤمن نه تنها از رخدادهاى ناگوار احساس دلتنگى نمىکند، بلکه اصلا خواستهاى ندارد. اگر او «دل» را در اختیار خود داشته باشد، مىتواند نهال آرزو را در آن برویاند، ولى اگر دل را به خدا سپرده باشد، دیگر چیزى در اختیار او نیست که در آن نهالى غرس کند. از این رو خداوند در باره چنین سالکان صالح مىفرماید: وسلموا تسلیما(آیت الله جوادی آملی)

۱۶-در حدیثی از امام علی آمده است که «خداوند به داوود وحی کرد، می خواهی و می خواهم و فقط آنچه می خواهم می شود، پس اگر نسبت به آنچه می خواهم تسلیم گشتی ، در آنچه می خواهی تو را کفایت می کنم و اگر نسبت به آنچه می خواهم نیز تسلیم نگردی ، تو را در آنچه می خواهی در رنج می افکنم ، پس جز آنچه می خواهم نمی شود.» (به نقل از علامه مجلسی)

۱۷-امام جعفر صادق میفرماید:چنانچه بنده به قدرت خداوند مُقِرّ و به خواست او تسلیم باشد، خداوند هم حاجتش را بر آورده می سازد. ( به نقل از علامه مجلسی)

۱۸-مولا علی در نهج البلاغه میفرماید : الاايمان افضل من الاستسلام (ايمانى نيكوتر از تسليم فرمان خدا بودن نيست.)

۱۹-تمام دعاهای صحیفه سجادیه نیز با صلوات آغاز می شود و یا پایان می یابد.در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است.

۲۰-شیخ رجبعلی خیاط میگفت فرستادن صلوات تا چهل شب برای ایجاد دوستی خدا در دل مناسب است.

 

۲۱-در حديث قدسى خداوند خطاب به خواجه کائنات حضرت محمد چنین می فرماید :

یـا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ... یا احمد !اگر تو نبودى اين جهان را نمى آفريدم.....

تو اصل وجود آمدى از نخست                   دگر هر چه موجود شد فرع تست

ندانم كدامين سخن گويمت                      كه والاترى ز آنچه من گويمت

تو را عِزَّ «لولاك» تمكين بس است               ثناى تو طه و ياسين بس است

 

۲۲-بعضي از علماى علم حروف مى گويند :صلوات ـ كه در عربي به صلوه نوشته ميشود ـ مركب
از اين كلمات است ، به شرح زير:

« صاد » صلوات از صمد است كه از اسماء خداوند است .

« لام » صلوات از لطيف است كه از اسماء خداوند است .

« واو » صلوات از واحد است كه از اسماء خداوند است .

« هاء » صلوات از هادى است كه از اسماء خداوند است .

                                                                                           نام احمد چون رود صلو علیه       

                                                          بارخدايا! 

                                               بر محمد و خاندان پاکش درود بفرست

                                    همان گونه كه بر ابراهيم و خاندانش درود فرستادى

                                      چرا كه تويى كه در خور ستايش و بزرگى هستى      

 

 

 

علی..اعلا...ولی..والا...

 

                                                     بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10)أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

پيشگامان مقدمند، (10) آنها مقربانند! (11)

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۱۰ و ۱۱ سوره واقعه )


 پ.ن:

 1-سابق در لغت عرب به معنی پیشتاز و پیشرو است

 2-سابقون،كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند (تفسیر نمونه)

 3-سابقون مفهوم گسترده دارد مفهومى كه همه پيشگامان را در هر امت و ملتى و ادیانی را شامل میشود.( تفسیر نمونه)

4-مراد از سابقون، كسانى هستند كه در خيرات سبقت مىگيرند، و قهرا وقتى به اعمال خير سبقت مىگيرند، به مغفرت و رحمتى هم كه در ازاى آن اعمال هست سبقت گرفتهاند(تفسیر المیزان)

5- مراد از سابقون اول، سابقين به خيرات، و مراد از سابقون دوم سابقين به اثر خيرات يعنى مغفرت و رحمت است(تفسیر المیزان-علامه طباطبایی)

۶-منظور از قرب در آيه «اولئك المقرّبون»، قرب منزلت است نه منزل و مكان. قرب به خداوند با ادّعا حاصل نمىشود.مقرّبان كسانى هستند كه در كمالات پيشقدم باشند. (تفسیر نور)

7-امام باقر (ع)، مصداق بارزِ «السابقون السابقون» را، انبيا وحضرت على میداند (تفسیر نور)

8-و در مجمع البيان از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه فرمود: سابقين چهار كس هستند: اول پسر آدم هابیل ، كه به دست برادرش كشته شد، و دوم پيشگام امت موسى بود، كه همان مؤمن آل فرعون است، سوم پيشگام امت عيسى، يعنى حبيب نجار است، و چهارم پيشگام امت اسلام، يعنى على بن ابى طالب (ع) است.

9-شيخ طوسي درسندي كه از ابن عباس دارد از او روايت كرده كه گفت : از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) معناي آيه شريفه و السابقون السابقون اولئك المقربون في جنات النعيم را پرسيدم ، فرمود : جبرئيل به من گفت : اينان عبارتند از علي ، و شيعيان راستین او ، آري علي و شيعيانش جلوتر از هر كس ديگر به بهشت در ميآيند و به كرامت و احترامي كه نزد خدا دارند مقرب درگاه خدايند

10-روایات معتبر است که حضرت محمد خطاب به مولایمان علی مي فرمايد

يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من درابتداي خلقت

11- توضیح نوسنده: پر واضح است که چه کسی میتواند مصداق بارز السابقون باشد..جز مولایمان علی که اولین مسلمان و ایمان آورنده به محمد بود...

12-در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (عليه السلام) ذکر شده است: السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، سلام برتو اي خبر بزرگ عالم!

13-جبران خليل جبران نويسنده معروف مسيحي مي نويسد:
علي از جهان درگذشت، در حاليكه شهيد عظمت خود شد. در حالي كه نماز ميان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبريز بود. عرب حقيقت مقام و قدر علي را نشناخت، تا از ميان همسايگان پارسي آنان، مردمي به پا خاستند و بين گوهر و سنگ ريزه را فرق گذاشتند.

14-جرج جرداق نویسنده و پژوهشگر مسیحی در مورد ایشان اینچنین مینویسد:

آيا از فرمانروايي خبر داري که خود نان سير نخورد زيرا که در کشور او کساني يافت مي شدند که با شکم سير نمي خوابيدند و جامه نرم نمي پوشيدند؟(زيرا در ميان ملت کساني بودند که لباس خشن و درشت مي پوشيدند) و درهمي را اندوخته خود نساخت؟ و به فرزندان و ياران خود هم وصيت کرد که غير از اين راه و روش نپيمايند. برادر خود را به خاطر يک دينار - که بدون حق از بيت المال طلب مي کرد - مورد بازخواست قرار داد و پيروان و فرمانداران خود را به خاطر يک گرده نان که به عنوان رشوه از ثروتمندي گرفته و خورده بودند، تهديد کرد و به محاکمه و دادگاه کشانيد.
نزد حقيقت و تاريخ يکسان است او را بشناسي يا نشناسي. تاريخ و حقيقت گواهي مي دهند که او وجدان بيدار و قهار، شهيد نامي، پدر و بزرگ شهيدان، علي بن ابي طالب، صوت عدالت انساني، شخصيت جاويدان شرق است. چه مي شد بر تو اي دنيا، اگر نيروهاي خود را جمع مي كردي و در هر زماني يك علي مي آوردي با عقلش و قلبش و با زبان و ذوالفقارش! "

۱۵-انس‏بن مالك نقل مي‏كند كه پيامبر (ص) فرمود: صَلَّتِ المَلائكَةُ عَلَيَّ و عَلي عَلِيٍّ سَبْعاً اَنَّهُ لَم يَرفَع اِليَ السَّماء شَهادَة اَن لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ و اَنَّ مُحَمّدَاً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اِلاّ مِنّي و مِنْهُ
(ملايكه و فرشتگان بر من و علي هفت سال صلوات و درود فرستادند؛ چون در آن هنگام، جز من و علي گوينده كلمه شهادتين، كسي بر زمين نبود).


۱۶-  اميرالموءمنين (ع) مي‏فرمايد: "من هفت سال پيش از آنكه يك تن از امت اسلام خدا را پرستش كند، رو به درگاه او آوردم. صداي فرشته وحي را مي‏شنيدم و نور حق را به مدت هفت سال مي‏ديدم. در آن هنگام، رسول خدا از اظهار مقام نبوت خويش ساكت بود و خداوند به وي اجازه بيم‏دادن خلق از نافرماني حق و تبليغ رسالت نداده بود.(علي عليه‏السلام چهره درخشان اسلام: ص 14)

۱۷-شيخ‏بهاءالدين عاملي مي‏گويد: "امام علي‏بن ابي‏طالب جوانمردي است كه در مقام بزرگداشتش هرچه مي‏خواهي بگو، جز آنچه عيسويان در باره مسيح (ع) گفتند. او سرّ كشتي نوح، پرتو آتش كليم و راز بساط سليمان بود." (عاملي: ص 27).

۱۸-سلیمان کتانی، نویسنده مسیحی می گوید: سخن گفتن درباره امام علی (ع) از نظر قرب معنوی، کمتر از ایستادن در محراب عبادت نیست

۱۹-در کتب مقدس و از جمله انجیل بارها از حضرت «ایلیا» یاد شده است. گاهی او را «آلیا» یا «ایلی » گفته اند. این اسم در کتابهایی آمده است که قدمتی بسیار پیشتر از اسلام دارند; یعنی قبل از تکامل زبان عربی و به وجود آمدن حرفی مثل «ع ». با این توضیح، اگر اول: آلیا، ایلیا و ایلی به جای الف حرف ع بگذاریم می شود: عالیا، عیلیا و عیلی  و مقصود همان علی است.(  کتاب «علی و پیامبران »، نوشته حکیم سیالکوتی )

 

۲۰-در حدیثی  که از ابن عباس نقل شده، پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای علی! تو نخستین مؤمن در میان مؤمنان، و نخستین مسلمان در میان مسلمانان هستی..؛ یا علی انت اول المؤمنین ایماناً و اول المسلمین اسلاماً

توضیح نویسنده وبلاگ: پس مولایمان علی در ایمان السَّابِقُونَ  بود...

 

۲۱-حضرت محمد فرمود: نخستین کسی که با من نماز خواند، علی(ع) بود؛ اول من صلی معی علی

(کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال)

توضیح نویسنده وبلاگ:    وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ...

 

۲۲-امام سجاد(ع) فرمود: نخستین کسی که جانش را برای خداوند فروخت، علی بن ابی­طالب بود؛ اول من شری نفسه للله علی بن ابی­طالب.( بحارالانوار، ج 36)

 حدیث فوق اشاره است به لیلة المبیت که در قرآن هم به آن اشاره شده است.

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهِ رَؤُفٌ بِالعِبادِ. (بقره: 207)؛ گروهی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی(ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می­فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».

توضیح نویسنده وبلاگ:    مولایمان علی در  این حدیث هم مصداق  وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ  هستند.

 

 

۲۳-پیامبر اکرم(ص) فرمود: نخستین کسی که از اهل بهشت وارد بهشت می­شود، علی بن ابی­طالب(ع) است؛ ان اول اهل الجنة دخولاً الیها علی بن ابی­طالب(ارجح المطالب )

توضیح نویسنده وبلاگ:      وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

 علی...اعلا...ولی...والا

 

 

و نکته آخر در حروف ابجد

کلمه السابقون به ابجد:

  ا     ل     س     ا      ب      ق     و      ن =250  

1   + 30   + 60   +  1    +  2   +   100 +   6   + 50 =250

لغات (یعنی علی) به ابجد:

ی     ع      ن     ی      ع     ل     ی =250

 10  +  70  +   50  +  10   + 70   + 30  +  10 =250

پس:السابقون السابقون  = 500 =   ( 250  +  250  =500 )

السابقون یعنی علی=500 =   ( 250  +  250  =500 )

ابجد ( السابقون   السابقون   اولائک المقربون  )  برابراست با =(٩٨٨ )

ابجد (  شجره     طیبه    محمد   رسول  الله) = ۵۰۸  +۲۶    + ۹۲  +    ۲۹۶    +   ۶۶ =۹۸۸

ابجد(انهم محمد وعلی وفاطمه  الحسن والحسین واباصالح المهدی)=۹۸۸

ابجد(انهم محمد رسول الله و علی بن ابیطالب و فاطمه وبنیها )= ٩٨٨

 ابجد (محمد المصطفی  و فاطمه و علی وابناه الحسن والحسین)=٩٨٨

 

حتی حروف  و اعداد هم بر پیشگام بودن علی وآل علی شهادت میدهند...

 

 

         پیشکشی ناقابل به  پیشگاه  نور مقدس مولایمان علی که به فرموده خواجه کائنات محمد مصطفی ، نور فرشتگان از نور اوست...

 

السلام علیک یا عباس ابن علی

 

                                            بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا و َأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰)۞

 

بر آنان که (از ته دل)گفتند : پروردگار ما الله است و استقامت ورزيدند، فرشتگان فرود ميآيند(و مژده دهند) که مترسيد وغمگين مباشيد،شما را به بهشتي که وعده دادند بشارت باد.

(كتاب آسمانی قرآن -نشانه 30 سوره فصلت)

 

پ.ن:

1-علامه قاضي می گوید: «اگر شخص در طلب، استقامت پیدا کرد، اسم اعظم در روح او جا پیدا می کند و آن وقت لایق اسرار ربوبی می گردد.» و خود چون استقامت دارد، سرانجام صدای فرشتگان را می شنود که: «آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که وعده دادند بشارت باد.يكى از نكات بسيار مهم در امر سلوك الى الله همت بلند و استقامت است.

 

2-استقامت، در كنار ايمان ارزش است وگرنه كفّار نيز بر باطل خود استقامت دارند(تفسیر نور)

3-خالق بودن خدا را بسيارى قبول دارند ولى در تدبير امور پاى ديگران را به ميان مىآورند. (تفسیر نور)

4-استقامتى ارزشمند است كه طولانى باشد. «ثمّ استقاموا».كلمه «ثمّ» براى زمان و فاصله هاى دور است(تفسیر نور)

5-انسان در اثر ايمان و مقاومت، فرشتگان را به خود جلب مىكند. (تفسیر نور)

6-فرشتگان بر غير پيامبران نيز نازل میشوند.. (تفسیر نور)

7-استقامت در راه حقّ، هم خوف از آينده را برطرف مىكند. (لا تخافوا) و هم حزن و اندوه نسبت به گذشته را(لا تحزنوا).(تفسیر نور)

 

8- مولایمان على (ع) در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه اين آيه را با عبارت پر معنائى تفسير مى كند و بعد از تلاوت آيه مى فرمايد: ( شما گفتيد پروردگار ما (( الله )) است اكنون بر سر اين سخن پايمردى كنيد، بر انجام دستورهاى كتاب او، و در راهى كه فرمان داده ، و در طريق پرستش شايسته او، استقامت به خرج دهيد، از دايره فرمانش ‍ خارج نشويد، در آئين او بدعت مگذاريد و هرگز با آن مخالفت نكنيد) .

 

9-در حديثى از پيغمبر(ص) آمده كه شخصى خدمتش عرض كرد:( دستورى به من ده كه به آن چنگ زنم و در دنيا و آخرت اهل نجات شوم ) . پيغمبر (ص) فرمود: قل ربى الله ثم استقم : ( بگو پروردگار من الله است و بر اين گفته خود به ايست ! )سپس مى گويد: پرسيدم :خطرناكترين چيزى كه بايد از آن بترسم چيست؟ پيامبر (ص) زبانش را گرفت و فرمود: ( اين ) !

 

10- جمعى از مفسران گفته اند: خوف و ترس مربوط به حوادث بيمناك آينده است ، و ( حزن ) و اندوه مربوط به حوادث ناگوار گذشته ، به اين ترتيب فرشتگان به آنها مى گويند، نه از حوادث سختى كه در پيش ‍ داريد، چه در دنيا و چه در هنگام مرگ نگران نباشيد، و نه از گناهان گذشته خود يا فرزندانى كه از شما در دنيا باقى ميمانند غمى به دل راه دهيد..(تفسير نمونه)

 

11-( نزل ) به معنى ارزاقى است كه به وسيله آن از ميهمان پذيرائى مى كنند و بعضى به اولين وسيله پذيرائى از ميهمان تفسير كرده اند، و در هر حال اين تعبير لطيف و زيبا نشان مى دهد كه مؤ منان با استقامت همه ميهمان خدايند و بهشت ميهمان سراى الله است و نعمتهايش وسائل پذيرائى دوستان خدا.(تفسير نمونه)

 

12-آیت الله جوادی آملی در مورد نزول فرشتگان اين مطالب را بيان میکند:

نزول آنان اختصاص به انبیا و مرسلین ندارد بلکه بر مؤمنان با استقامت نیز تنزل مىکنند چنانکه تنزل شیاطین بر انسان خبیث است.

-نزول ملائکه، اختصاص به مردان ندارد، زیرا کمال انسانى به جان اوست و روح و جان آدمى نه مذکر است و نه مؤنث. آن پیکر است که یا مذکر است یا مؤنث و فرشتگان بر روح نازل مىشوند نه بر بدن. روح انسان اگر طاهر باشد توان تحمل نزول فرشتگان را دارد. زن و مرد و پیغمبر و غیر پیغمبر از این جهت یکسانند. حضرت مریم نه مرد بود و نه پیغمبر، امّا فرشته همان طور که بر زکریاى پیغمبر نازل شد، برحضرت مریم نیز نازل شد.


-محل نزول ملائکه، ضمیر صاف و راه نزول فرشته عبادت است. قلب انسان تا گرفتار وسوسه است مهبط فرشته نیست. اگر دیو وسوسه و شیطان از صحنه ضمیر بیرون رفت، آنگاه ملائکه نازل مىشوند و مادامى که این اهرمنان هستند، نازل نمىشوند. از این رو گناهکار دلش همواره در اضطراب است. او از بامداد تا شامگاه و از شامگاه تا بامداد سرگردان است و هرگز نمىآرمد و طعم آرامش و اطمینان را نمىچشد، و این بر اثر تنزل شیاطین است.


-فرشتگان، پیک حقّند. از این رو، نزول و عروج آنها بدون ره آورد نخواهد بود .

.در واقع نزول فرشتگان بر مومنان یک نعمت و لطف الهی است.

 

 

 

13-باید در راه خدا استقامت نموده و مشکلات فراسوی انسان را که نفس و شیطان القاء می نماید یکی پس از دیگری گذراند . هر کس بخواهد به سوی خداوند رهسپار شود باید فقط او را میزان قرار داده و سیر الی الله نموده و بگوید خدا ،« الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا » در واقع باید در این راه ظرفیت داشت و این راه را باید با اعتدال و میانه روی گذراند ، لذا باید دانست که چنانچه استقامت نکنیم و صبور نباشیم هواهای نفسانی از هر طرف به ما هجوم آورده و به مرور ما را از پای در می آورند(علامه طباطبایی)



14-یکی از آرزوهای همیشگی بشر، رسیدن به آرامش و رهایی از اضطراب و نگرانی است. آری؛ در پرتو ایمان و استقامت، فرشتگان بر انسان فرود می‌آیند و بشارت می‌دهند که نه از حوادث بیمناک آینده ترس داشته باش و نه از حوادث ناگوار گذشته، اندوه.(علامه طباطبایی)

 

15-از امام صادق(ع) حکایت شده است:اگر شیعیان ما استقامت داشتند، هر آینه فرشتگان با آن‌ها مصافحه می‌کردند و ابرها بر سرشان سایه می‌افکندند(بحارالانوار)

 

16-بزرگان عرفان گفته اند که برای حیات دل و استقامت در راه حق گفتن ذکر «یاحی یاقیوم» مؤثر است.

 

17-برای این که استقامت و صبر در وجود انسان نهادینه شود، مستحب است در وضو هنگام مسح پا زمزمه کنیم : «اللهم ثبت قَدَمَی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام».این دعا درخواست ثبات قدم برای نجات از لغزش در روز قیامت است؛ ولی اطلاقش شامل دنیا نیز می شود( تفسیر موضوعى قرآن)

 

 18-مولايمان علي (ع) درباره استقامت خویش در راه حق مى فرماید: اگر هفت اقلیم را با آن چه زیر آسمان ها است به من دهند تا خدا را نافرمانى نمایم و پوست جوى را از مورچه اى به ناروا بربایم، چنین نخواهم کرد.(نهج البلاغه)

.

19-امام حسین (ع) در فرازی از مناجات خود در لحظات شهادت به خدافرمود: صبرا علی قضائک یا رب; پروردگارا! بر قضای تو صبر و استقامت می کنم (مقتل الحسین مقرم)

 

20-سهروردی(شيخ اشراق) در عوارف المعارف مینویسد:

مشایخ طریقت، در طلب استقامت، سعی ها کرده اند، و مجاهدات درشت نموده اند. و آن را افضل مطلوب، و اشرف مأمول دانسته اند.

 

21-ابوعلی جرجانی گفته است: طلب استقامت کنید، که نفس، طالب کرامت است، و حق تعالی، طالب استقامت و اصلی عظیم است و سعادتی شگرف. و جمله علوم راه از آن (استقامت و پشتکاری) تولد کند.

 

22-پیر هرات(خواجه عبدالله انصاری) در کتاب شرح منازل السائرین استقامت را چنین توصیف میفرماید:

استقامت ، روحي است كه احوال بدان زنده میگردد.همان گونه که روح ، بدن را باقی و ثابت نگاه می دارد، بدون روح ، بدن متلاشی می شود،احوال سالکین نیز بدون استقامت بقایی نخواهد داشت.

 

23-در زیارت ابو حمزه ثمالی در وصف حضرت عبّاس علیه السلام در لحظه شهادت چنین نقل ميشود: هیچ گاه با آن همه تیر و نیزه و شمشیر که به بدنش وارد آمد، ضعف و سستی به خود راه نداد و استقامت ورزید، تا دیگر جای درنگ برای او باقی نماند و بی اختیار بر زمین فرود آمد.

 

24-حضرت صادق (ع) درباره حضرت عباس می فرماید: عمویم عباس، با بصیرت، ثابت قدم و دارای ایمان راسخ بود . «وابلی بلاءا حسنا» عجب نیکو امتحان داد.

برای عمویم عباس مقامی نزد خداوند است که تمام شهیدان غبطه آن مقام را می برند.

 

۲۵-پیکر پاک پرچمدار کربلا را امام سجادعلیه السلام به خاک سپرد . حضرت  برای تدفین امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام  تنها بود و یزیدیان به کسی اجازه مشارکت در دفن ندادند...وقتی پرسیدند; تو تنها چگونه می توانی؟ فرمود: «ان معی من یعیننی » با من کسی هست که کمکم کند .(فرشتگان عالم غیب به یاریم می آیند .) (کتاب پیشوای شهیدان، سید رضا صدر)

 

۲۶-امام سجاد (ع)فرمود : رحمت خدای عباس (ع) را که اختیار کرد حیات آن حضرت را بر حیات خود و متحمل بلا شد و خود را فدای برادر خود نمود تا آنکه دو دست او را قطع کردند . پس خداوند عزوجل عوض آن ، دو بال به او کرامت فرمود که طیران می نماید به آن دو بال با ملائکه در بهشت چنانچه به جعفر بن ابیطالب (ع) دو بال عطا فرمود.

 

 

عباس..تجلی نور علی است

              باشد که تمامی کسانی که در راه الله استقامت ورزیدند و شهدا ء کربلا

    خاصه شاه شمشاد قدان حضرت عباس بن علی (ع) (که تجلی نور مولایمان علیست)

                                                  را  قبول افتد. 

لا تذرنی فرد خواه از احد

 

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

زَكَرِيّآ إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ ( 89 )

و زکریا را (یاد کن) هنگامى که پروردگار خود را خواند: پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث

 برندگانى(89)

 

 

فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُآ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا

رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ ( 90 )

پس او را اجابت كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسر او را برايش شايسته كرديم، اينان همواره دركارهاى  خیر  میشتافتند و ما را از روى رغبت و بيم میخواندند، و همواره براى ما فروتن بودند(90)

 

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه۸۹ و  ۹۰ سوره انبیا)

 

 

 

پ.ن:

۱- انبيا با پيش آمدن هر مشكلى، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار میشدند.

۲-«نادى ربّه ربّ لا تذرنى»... ذكر كلمه «ربّ» و تكرار آن در دعا، درخواستها را با اجابت مقرون میسازد(تفسیر نور)

۳-هرگز از رحمت الهى مأيوس نشويم.خداوند حتّى به انسانى كهنسال همچون زكريا(ع) از همسرى نازا فرزند عنايت میكند

 

۴--«اصلحنا»...به معنی شايسته گردانيديم .منظور از شايستگى يافتن همسر زكريا اين است كه با اينكه او زنى پير بود و طبق موازين طبيعى نمیتوانست فرزندى بزايد، خداوند با عنايت خود یحیی را به او بخشید.(تفسیر نمونه)

 

۵-دست خداوند بسته نيست و میتواند زن نازا را هم شايسته بارورى گرداند.(تفسیر نور)

 

۶-توسل زكريا به اسم «خير الوارثين» متناسب با درخواست اوست كه از خدا خواهان فرزندى بود كه وارث او باشد و به همين مناسبت خدا را بهترين وارثان خواند چون خداوند وارث همه عالم و آدم است.

به نظر میرسد كه يكى از آداب حاجت خواستن از خداوند، توسل به اسمى از اسماء اللّه است كه مفهوم آن متناسب با درخواست مورد نظر باشد، مثلاً وقتى كسى از خدا روزى میخواهد خدا را با اسم «يا رزّاق» و وقتى شفاى درد میخواهد با اسم «يا شافى» و وقتى محافظت از خطرات بخواهد با اسم «يا حفيظ» و وقتى گشايش كار خود را بخواهد با اسم «يا فتّاح» و وقتى غلبه بر دشمن بخواهد با اسم «يا قهار» و وقتى بخواهد به خدا پناهنده شود با اسم «يا مغيث» و «يا غياث المستغيثين» بخواند و مانند آنها....   (تفسیر کوثر)

 

۷-.كانوا در «كانوا يسارعون» و «كانوا لنا خاشعين» براى استمرار است، يعنى آنها همواره اين كار را میكردند .

۸-شتافتن در كار خير و دعا همراه با بيم و اميد(رغباً و رهباً )، در استجابت دعا مؤثر است.

 

۹-رغباً و رهباً یعنی در هنگام دعا بايد خدا را با حالت بیم و امید و ادب و احترام خواند(تفسیر نور)

 

۱۰-امام صادق عليه السلام درباره  «رغباً و رهباً» فرمود: رغبت آن است كه در حال دعا كف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است كه پشت دستها به طرف آسمان نمايى.

 

۱۱-در کتاب عرفانی جواهر السنیه ذکر شده است که حضرت حق تعالی به موسی خطاب فرموده: کف های دستت را به هنگام دعا با بیم و امید  و ذلت و خواری در برابر  من  به طرف آسمان بلند کن ، مانند بنده التجا کنده  و زاری کننده  ای که به سوی مولایش دست دراز می نماید.

 

۱۲-یکی از آداب دعا  این است که به هنگام دعا  دست ها را بلند نموده به حدی که از سر بگذرد...(اصول کافی)

 

۱۳-در تاريخ آمده است: رسول خداصلى الله عليه وآله هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنين عرضه داشت: خدايا! تو عبيدةبن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز اُحد، و اين علىّ است. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: «ربّ لا تذرنى فرداً و انت خير الوارثين»؛ بارالها مرا تنها مگذار يعنى على را از من مگير و تو بهترين وارثانى.

 

۱۴-مرحوم کلينى از حارث نصرى حکايت مى کند که او گويد: «به امام صادق عليه السلام گفتم: خاندان من همه منقرض شده اند و من هم فرزندى ندارم. (کنايه از اين که به من دعايى تعليم کن تا به برکت آن فرزنددار شوم)

حضرت فرمود: در سجده بگو: «رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّيَةً طَيِّبَةً إنَّکَ سَميعُ الدُّعاء»، «رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَانْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ»

 

 

۱۵-بنا به گفته بزرگان ذکر مداوم«رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَانْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ» یکی از دعاهای مناسب برای درخواست فرزند از باریتعالی هست.

 

۱۶-مگر وقت وفا پروردن آمد … که فالم لا تذرنی فردا آمد(حضرت حافظ)

 

۱۷- برخلاف آن عده که میگویند خداوند از خواسته ها و حوائج ما آگاه است.چرا به زبان آوریم...بزرگان دین و عرفان سفارش کرده اند که به هنگام دعا حتما حوائج خویش را به زبان آوریم..همانطور که زکریای نبی حاجت خویش را به پروردگارش بازگو کرد...

 

امام صادق علیه السلام میفرماید:خدای تبارک و تعالی میداند بنده به هنگام دعا چه میخواهد ..ولی دوست دارد که حاجتها و نیازمندیها نزد او اظهار شود.(وسایل الشیعه-جلد چهارم)

بفرموده خواجه کائنات محمد مصطفی(ص) خدای با عزت و جلال دوست میدارد که سائل اصرار نماید(کتاب عده الداعی)

 

 

بي پير مرو تو در خرابات

 

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

 

فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً ( 65 )

(در آنجا موسی و کسی که همراهش بود) بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خويش رحمت(موهبتی عظیم) بدو داده بوديم و از نزد خويش دانشى به او آموخته بوديم. ( 65 )

 

قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً( 66 )

موسى بدو گفت : آيا تو را پيروى كنم كه به من از آنچه آموخته اى ، بياموزى تا باعث رشد و صلاح من باشد ( 66 )

 

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۶۵ و  ۶۶ سوره کهف)

 

 

پ.ن:

۱- تشنگی و اشتیاق حضرت موسی‌(ع) در مقام پیامبری به فراگیری هرچه بیشتر علوم ، در این نشانه زیباست...

از کلیم حق بیاموز ای کریم        بین چه می‌گوید ز مشتاقی کلیم

با چنین جاه و چنان پیغمبری         طـالب خـضرم ز خـودبینی بری (حضرت مولانا)

 

 ۲-«هل اتبعک»....دریافت از آموخته‌های خضر در گرو پیروی از اوست ...

چون گـرفـتـنی پیر، هین تسلیم شو              هـم چو مـوسی زیـر حکم خضر رو

 

 ۳- موسی(ع) برای آموختن، خودسرانه به دنبال خضر راه نیفتاد،بلکه فروتنانه از استاد خود اجازه گرفت و پرسید: «هل اتبعک» آ‌یا به من اجازه می دهی؟

ثابت این راه مقیمی بود    همسفر خضر کلیمی بود

ناز بزرگانت بباید کشید        تا به بزرگی بتوانی رسید

 

 ۴-«ممّا علّمت» یعنی بعضی از اندوخته های علمی خود را به من بیاموز. اشاره به این است که موسی به مقداری که ظرفیت وجودش اجازه می‌دهد،در صدد بهره مندی از دانش خضر است.

 ۵- مسأله انتخاب  استاد و دليل راه در سير و سلوك الى اللّه به حدّى اهمّيّت دارد كه گاه انبياى الهى، در مقطع خاصّى نيز مأمور به اين انتخاب مى شـدند...

واین حرف بزرگی است!!!

  ۶-"من عبادنا" باید شیخ راه به مقام رفیع بندگی نائل آمده باشد.در تفاسير مختلف منظور از “عبد” را خضر(ع) دانسته‌اند.

 ۷-"آتیناه رحمه"استحقاق قبول حقایق و  آوردن آن را داشته باشد.

 ۸-"رحمه من عندنا" برخوردار بودن از رحمت خاص که کسی دیگر غیر از خدا در آن رحمت دخالتی ندارد

بنا به فرموده علامه طباطبایی منظور از رحمت نامبرده همان رحمت نعمت های باطنی است.

از این رو اگر خضر در برخی مصادیق و امور چیزهایی میداند که حضرت موسی (ع) از آن مطلع نیست، فضیلتِ مستقلی برای خضر (ع) محسوب نمیشود چون که تمام این دانشها از سوی خداست...

همان طور که میدانیم موسی (ع) پیامبر اولوالعزم است و حضرت خضر نه!

 

 ۹-"و علمناه من لدنا علما" چنین شیخ راهی دانشش از مقام لدن و از نزد خداوند متعال گرفته شده است.

"لدن" يعنى، نزد و حضور. اگر علمى با وساطت، حاصل شود، علم لدنى نخواهد بود. علم لدني مانند ساير علوم، داراي مسائل و موضوع نيست، بلكه علمي شهودي و حضوري است .

-دانش انسان می تواند تجربی و تعقّلی باشد و هم می تواند بر اثر نورانیت دل حاصل شود که این نوع علم را اصطلاحاً مکاشفه یا الهام و در حد بالایش علم لدنی می نامند.

-به گفته پیر هرات (خواجه عبدالله انصاری) این علم با ادراک عقلی و فهم حاصل نمیشود بلکه ادراک آن همان شهود آن است.یعنی راه کسب این علم شهودی است و این علم را برای کسی که فاقد آن است نمیتوان توصیف کرد

 

 ۱۰--خضر(ع) در ادب عرفاني، دليل، راهنما، پير و مرشد صوفيان است...

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو           مباد کآتش محرومی آب ما ببرد(حضرت حافظ)

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن      ظلمات است بترس از خطر گمراهی(حضرت حافظ)

دریا و کوه در ره  و من خسته و ضعیف      ای خضر پی  خجسته مدد ده به همتم(حضرت حافظ)

چون موسی پیمبر از بهر خضر انور             کرده سفر به صد پر چون هدهد هوایی(حضرت مولانا)

  

۱۱- رکن اول از ارکان سلوک و عرفان هادی و چراغ راه است که بی هادی سلوک میسر نشود...

به فرموده شیخ ابوالحسن خرقانی : «در ابتدا دو چیز بایست کرد: یکی سفر، یکی استادی بایست گرفت».

-حضرت مولانا در این باب میفرماید:

پير را بگزين که بي پير اين سفر            هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهي که بارها تو رفته اي                بي قلاووز اندر آن آشفته اي
پس رهي را که نديدستي تو هيچ         هين مرو تنها ز رهبر سر مپيچ
گر نباشد سايه ي او بر تو گول              پس تو را سرگشته دارد بانگ غول
غولت از ره افکند اندر گزند                   از تو داهي تر در اين ره بس بدند

 

 ۱۲-علّامه طباطبايى وظائف سالك الى اللّه را كاركردن زير نظر استاد شمرده اند، اعم از استادان خاصّ الهى كه پيشوايان معصومند واستادان عام كه بزرگان پوينده اين راهند.

من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش    هر که حالت به کند در خدمتش چالاک باش (حضرت حافظ)

 

 ۱۳-مولا علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید : ((اءيّها النّاس استصبحوا من شعلة مصباح واعظ متّعظ؛ اى مردم چراغ دل را از شعله گفتار واعظى با عمل ، روشن سازيد!))

 

 ۱۴- استاد راه حضرت موسی از سمت خدا انتخاب شد ..اما انتخاب استاد راه در زمان ما بس دشوار است....

نقد صوفی نه همین صافی بی غش باشد           ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد(حضرت حافظ)

در این روزها رهزنان راه طریقت بسیارند....

 

رهزنان را رهنما پنداشتی             احمد و بوجهل چو هم داشتی

اشقیا را از اولیا نشناختی             دین و دنیا را از آن درباختی

رهزنی چون نام خود رهبر کند        عامیان را در هلاکت افکند( شیخ محمد شبستری-گلشن راز)

 -به قول حضرت مولانا:

همچو این شیخان باطبل و علم                         که نیند آگه زفقر از بیش وکم

لاف شیخی در جهان انداخته                           خویشتن را با یزیدی ساخته

 -بزرگان میفرمایند که رهروان راه الله نبايد به آسانى خود را به اين و آن بسپارند، و تا كسى را به قدر كافى آزمايش ‍ نكنند، خود را در اختيار آنها قرار ندهند...چون بسیارند شیادان راه سلوک که حرمت این منزلت راشکسته و خود را شیخ راه معرفی میکنند

صد فسون و مکر دارند در درون        مخلص و صادق نمایند از برون

  

۱۵-بی جهت نیست که اهل عرفان در فرهنگ ما عنایت ویژه ای نسبت به حکایت موسی و خضر در قرآن داشته اند. این بخش از متن مقدس، از زمرهء آن بخش هایی ست که به نحوی اعجاب برانگیز به این واقعیت اشاره می کند. چون خداوند یکی از بزرگ ترین پیامبران خودش را به عنوان نمونهء انسانی معرفی می کند، که علیرغم علم و دانش بسیارش – که به واسطهء آن لقب قانون گذاری برای قوم را از آن خود کرده بود – در برخی از امور محتاج بنده ای داناتر از خودش است!

 

 ۱۶-کلام آخر اینکه اگر رهرو  به مراحل “شریعت”  و باطن اسلام  عمل کند ، قلب شرایط لازم برای دریافت وارده های معنوی و باطنی را خواهد یافت که از آن تعبیر به “طریقت” شده است. و نهایت این راه هم چیزی جز رسیدن به “حقیقت” نیست.

 

    پیشکشی ناقابل به پیشگاه قطب حقيقي کائنات که وجود  نور مقدس رسو ل الله              

   است   که  بنا به آیه  "الرحمن علمه البیان " خداوند رحمان علم و بیان را بدو تعلیم داد 

                               و  معلم مستقيم   آن حضرت گشت. 

السلام علیک یا فاطمه بنت محمد

 

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر(1 فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ(2)  إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ(3)

 

ما به تو کوثر( عطای بسیار) بخشیدیم (1)  حال که چنین است تنها برای پروردگار خود نماز بخوان و قربانی بکن(2)  بدون شک ، دشمن کینه توز تو بی خیر وبرکت خواهدبود (3)

 (کتاب آسمانی قرآن-سوره کوثر)

پ.ن:

۱-کوثر: از كثرت گرفته شده ،به معنى خير و بركت فراوان است .(تفسیر نمونه)

۲-اعطینا : از عطا به معنای مطلق بخشش است . .(تفسیر نمونه)

۳-فصل لربک : تنها برای خداوند سر سجده فرود آوردن

۴-وانحر:دست بلند كردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتن ، ذبح شتر(قربانی دادن و انفاق کردن)

 

۵-خداوند میفرماید در قبال این خیر کثیر (کوثر)که من به تو هدیه کردم...شکرش را به جای آور....

*قدم اول برای سپاس سر سجده برای پروردگارت فرود آر(فصل لربک..نماز بخوان) ...واین کار را فوری انجام بده.. « فصل » (حرف فاء برای تسریع است ).

*قدم دوم برای مخلوقات خداوند است(قربانی کردن و انفاق)زیرا سپاس هدیه گرفتن از خدا،  هدیه دادن به مردم است.(تفسیر نور)

 

۶-هر معنایی که در «نحر» منظور باشد چه قربانی کردن شتر و چه بالا بردن دو دست تا روبروی گلوگاه و یا جلو آوردن روی سینه - به هنگام تکبیرهای نماز، همه نشانه سپاسگزاری از نعمتهای خداوند است و نماز و نحر در صورتی می تواند اعلام سپاس باشد که فقط برای خدا و در جهت پروردگار جهان باشد(تفسیر نور)

 

۷-خداوند به وعده های خود عمل می کند . در سوره ی ضحی ، خداوند وعده ی عطا به پیامبر داده بود : و لسوف یعطیک ربک فترضی : پرورگارت در آینده عطایی خواهد کرد که تو راضی شوی . در این سوره می فرماید : ما به آن وعده عمل کردیم . (تفسیر نور)

۸-در اینکه منظور از کوثر، نهری است در بهشت، یا حوضی در محشر، یا ذریه و فرزندان زیاد، یا علمای امت، یا نبوت و قرآن، یا علم و حکمت یا ... نظریه های گوناگونی وجود دارد.

منظور هر کدام باشد، این خیر کثیر را خداوند به پیامبر اعطا کرده است

 

۹-علامه طباطبايي در الميزان با توجه به معناي آخرين آيه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفي کرده، مناسب ترين معنا برای کوثر را «کثرت» نسل پیامبر ذکر مي کند

در ادامه ایشان میفرمایند که يعني اي پيامبر، به تو دختري داديم که اگر همه فضايل و سجاياي انساني را مجسم کنند، زهرا مي شود. اي پيامبر، به شکرانه اين نعمتي که به هيچ کس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبير، دستهايت را بلند کن که اين يک حالت خضوع است براي بنده و جلالتي است برا ي خدا!

 

۱۰-فخر رازی مفسر اهل سنت در تفسیر کبیر نوشته است:

" این سوره به عنوان رد بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکـرم خرده مى گرفتند، بنابراین معنى سوره این است که خداوند به او نسلى مى دهد که در طـول زمـان باقى مى ماند ... وامروزه هزاران هزار از فرزندان فاطمه در سراسر جهان پخش شدند"

 

۱۱-کوثر الهی ، به جنسیت بستگی ندارد ؛ فاطمه ، دختر بود اما کوثر شد . به تعداد کثیر بستگی ندارد ؛ فاطمه ، یک نفر بود اما کوثر شد . آری خداوند می تواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.

ظاهرش مرگ و به باطن زندگی       ظاهرش ابتر نهان پایندگی(حضرت مولانا-مثنوی معنوی )

چون بدین باقی شدی بیش از فنا مندیش     هیچ زهره دارد گرد کوثروار گردد ابتری (سنایی )

 

 

۱۲-درست است که کوثر به پیامبر، اعطا و اهدا شد. ولی در حقیقت، خداوند متعال این کوثر را به بشریت و مخصوصاً جنس زن، عطا کرده است.

نزول چنین سوره‌اى و چنین تعبیر بلندى(کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کم‌ترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده به‌گور می‌شدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در پیشگاه خداوند است...

 

 

۱۳-دکتر علی شریعتی با قلم زیبای خود در کتاب فاطمه ،فاطمه است..در باب کوثر مینویسد :

به تو «کوثر» عطا کردیم ای‌ محمد‌(ص). پس برای پروردگارت نماز بگذار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه‌توز تو هم «ابتر» است.  «اکنون، یک دختر ملاک ارزش‌های پدر می‌شود، وارث همه مفاخر خانواده می‌گردد و ادامه سلسله تیره و تباری بزرگ، سلسله‌ای که از آدم آغاز می‌شود و بر همه راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می‌کند و به ابراهیم بزرگ می‌رسد و موسی و عیسی را به خود می‌پیوندند و به محمد می‌رسد و آخرین حلقه این زنجیر عدل الهی، زنجیر راستین حقیقت فاطمه است »

 

 

 ۱۴-توهين به مقدّسات، توبيخ و تهديد سخت دارد. (مخالفان، با مرگ پسر پيامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پيامبر ابتر است، ولى همه چيز برعكس شد!) 

- خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز. او مى‏تواند از يك فاطمه كوثر( نسل  فراوان)  بيافريند و مى‏تواند افرادى را كه پسران رشيد دارند به فراموشى بسپارد...

-ابتر بود عدوش وان منصبش نماند      در دیده کی بماند گر درفتد در او خس     (حضرت مولانا)

 

-کفران نمود بر نعمش دشمن او             تیغ‌ کینه از پی ‌کیفر زد

نشکفت اگر به طاعت ما چربد              ضربی‌ که شه به دشمن ابتر زد (قاآنی)

 

 

۱۵-حضرت مولانا در مثنوی مولوی در باب این سوره چنین زیبا  میفرماید:

مصطفی را وعده کرد الطاف حق        گر بمیری تو نمیرد این سبق

 من کتاب و معجزت را رافعم               بیش و کم کن را ز قرآن مانعم

من مناره پر کنم آفاق را                     کور گردانم دو چشم عاق را

چاکرانت شهرها گیرند و جاه                دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه

 تا قیامت باقیش داریم ما                   تو مترس از نسخ دین ای مصطفا

 

 انا اعطیناک الکوثر

 

    باشد که ملکه طهارت و پاکی،دختر محمد مصطفا(ص) ، فاطمه زهرا(س)

                        (که نور آسمان و زمین از نور اوست) قبول افتد...

 

با فترضی هیچ عاصی در غم نبود

                                     بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى

و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى!

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۵ سوره ضحی)

 

پ.ن:

 

۱-در آغازين سال‏هاى بعثت پيامبر بود كه به مدت 15 روز فرشته وحى نيامد و آيه‏اى بر محمد (ص) نازل نشد. اين رويداد بهانه‏اى به دست شرك‏گرايان و ظالمان داد تا بر بافته‏هاى منفى و گزنده خود شدت بخشند، كه خداى محمد (ص) او را رها ساخته و به او خشم گرفته است. درست آن‏گاه بود كه اين سوره و آيات روح‏پرور آن فرود آمد.(تفسیر مجمع البيان)

 

۲- به روايات اهل بيت (ع) اميد بخش ترين آيه  قرآن ‌را‌ این آیه دانسته اند که ناظر ‌به‌ مقام شفاعت است

در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : رسول الله فرمود: روز قيامت من در موقف شفاعت مى ايستم ، و آنقدر گنهكاران را شفاعت كنم كه خداوند گويد: ارضيت يا محمد؟!: آيا راضى شدى اى محمد؟! من مى گويم : رضيت ، رضيت : راضى شدم ، راضى شدم !

 

۳-اين بالاترين اكرام و احترام پروردگار نسبت به بنده خاصش محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است كه مى فرمايد: آنقدر به تو مى بخشيم كه راضى شوى ، در دنيا بر دشمنان پيروز خواهى شد و آئين تو جهان گير خواهد گشت ، و در آخرت نيز مشمول بزرگترين مواهب خواهى بود.(تفسیر نمونه)
 

۴-.بر حسب روايات فراوان "مقام محمود " كه در قرآن كريم به رسول اكرم(ص) وعده داده شده همين مقام شفاعت است.یک جنبه مهم از رحمت نبوی، شفاعت خواهی حضرت برای امت خویش می باشد.

 با فترضی هیچ  عاصی در مقام غم نبود

 

۵-گفت پیغامبر که روز رستخیز    کی گذارم مجرمان را اشک‌ریز

من شفیع عاصیان باشم بجان    تا رهانمشان ز اشکنجهٔ گران

عاصیان و اهل کبایر را بجهد           وا رهانم از عتاب نقض عهد (عطار نیشابوری)

 

۶-محتشم کاشانی نیز چنین میفرماید:

یا شفیع‌المجرمین جرمم برونست از عدد     وز تو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاست

یا امان الخائفین اینجا پناه آورده‌ام              وز تو مطلوبم حمایت خاصه در روز جزاست 

 

۵-خدایا نور دین هم راه ما کن    محمد را شفاعت خواه ما کن

ز کار ما مگردان خشم ناکش        ز ما خشنود گردان جان پاکش  (عطار نیشابوری)

 

 

توکل

                                                  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا                                                                                       

 و بر خدا توكل كن ،   و تنها خدا برای اعتماد و  توکل کافی است

 (کتاب آسمانی قرآن-نشانه سوم سوره احزاب  )

 

 پ.ن:

۱- امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین،توکل را به معنای اعتماد قلب ، فقط به وکیل دانسته . با توجه به این معنا توکل یعنی سپردن کار خویش به خدا،با همان اطمینان و جمعیت خاطری که انسان کار خود را به وکیل یا مباشر معتمد و با کفایت خویش می سپارد

 

 ۲-تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافري است   راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش(حضرت حافظ)

 ۳- فیض کاشانی با استناد به  این  آیه  شعر زیر را سروده است:

رفتم بخرابات توکلت علی‌الله                        وارستم از آفات توکلت علی‌الله

ز خرقه و سجاده و تسبیح گذشتم                 در کشف و کرامات توکلت علی‌الله

عزی بدر آوردم و بر خاک فکندم                      بر سنگ زدم لات توکلت علی‌الله

از آب و گل خویش سبک گشتم و رفتم            تا بام سموات توکلت علی‌الله

راه سفر طامه کبراست توکل                         تا چند ز طامات توکلت علی‌الله

گویم سخنی فیض اگرنه خرفی تو                  بگذر ز خرافات توکلت علی‌الله

 

۴-هر که یقین را به توکل سرشت       بر کرم الزوق علی‌الله نوشت(نظامی گنجوی-مخزن الاسرار )

 ۵- روزی جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد. حضرت از او پرسید: ای جبرئیل! توکل چیست؟گفت: اینکه بدانی آفریده ها ـ به تنهایی ـ قادر به رساندن ضرر و یا نفع به تو نیستند و نیز نمی توانند از پیش خود ـ و بدون اذن خدا ـ چیزی به تو عطا کنند و یا چیزی را از تو باز دارند.

 

اندکی صبر سحر نزدیک است...

                                           
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (6)

به يقين با  هر سختى گشایشی است! (5)  آری مسلما با هر سختى گشایشی هست(6)

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۵ و ۶ سوره ی الانشــراح)

 

پ.ن:

این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد       اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند(حضرت حافظ)

صبر کن حافظ به سختی روز و شب              عاقبت روزی بیابی کام را(حضرت حافظ)

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت         با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت(حضرت حافظ)

 

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 و اذاسَئَلَكَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان فَلیستَجیبُوالی وَ لیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُون

[ای پیامبر!] هر گاه بندگان من از تو در مورد من سؤال كردند [بگو] من بسیار نزدیكم، هر گاه كسی مرا بخواند، اجابت می‌كنم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند

 

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۱۸۶ سوره بقره)

 

پ.ن:۱-تمامي ضماير در آيه همان طور که با آبی مشخص کردم... به صورت مفردند .خداوند از موضع انعطاف و مهرورزي با بنده سخن مي‌گويد نه از موضع اقتدار، در عين حال كه قادر مطلق است..گوئی خداوند دنبال بنده می گردد، با ضمیر مفرد خود را مطرح می‌فرماید. و مي‌خواهد تا حدّ امكان او را به سوي خود جلب و جذب كند.

 

 

۲-خداوند هفت بار خود را با ضمیر مفرد بیان می فرماید، گویی بنده یک بار درِ خانه خدا را زده است و خداوند از 7 جهت جواب می دهد

آنگونه كه در احاديث قدسي نقل شده:  (وقتی بنده ام یک وجب به من نزدیک می‌شود یک زراع(چند وجب ) به او نزدیک می شوم)، (حديث قدسي)  

عاشق كه شد كه يار به حالش نظر نكرد  اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست (حضرت حافظ)

                                                                                                            

 

۳-عبارت «عبادی»: وقتی بنده ای دنبال خداوند می‌رود جزو «عبادی» می‌شود دیگر بنده مال خداوند می‌شود و خداوند او را به خود منسوب می‌فرماید.

مژده بده، مژده بده! يار پسنديـد مـرا                  سايه او گشتم او برد به خورشيد مرا

پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من                  آينه در آينه شد ديدمش و ديـد مرا

                                                                                                      هوشنگ ابتهاج

خواجه عبداله انصاری (پیر هرات )گوید: «الهی! اگر یک بار گوئی بنده من، از عرش بگذرد خنده من». گویی اشاره به همین عبارت  «عبادی»  دارد...

 

 

۴-در احاديث قدسي نقل شده است كه« اگر كساني كه از من رويگردان هستند مي‌دانستند چه اشتياقي براي برگشتن آنها به سوي خود دارم از شدت شوق قالب تهي مي‌كردند»

 بازآبازآ هر آنچه هستی بازآ         گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

این درگه ما درگه نومیدی نیست   صد بار اگر توبه شکستی بازآ  ( ابوسعید ابوالخیر)

 

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

بر جمالش باد صلوات و سلام...

                                                       
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ

سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ

و كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ، اعـمـال شایسته انـجـام مـى دهـنـد و بـه آنـچـه بـر مـحـمـد نـازل شـده كه حق است و به راستى از ناحيه پروردگارشان است ايمان مى آورند خداوند گناهانشان را با مغفرت خود محو مى كند و و حال [و روز]شان (هم در دنیا و هم در آخرت ) را بهبود می بخشد .

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه دوم سوره محمد)

 

 

پ.ن:۱-تکرار جمله آمَنُوا نشانه آن است که ایمان به محمد(ض ) و وحی باید هم وزن با ایمان به حق تعالی باشد...یعنی  بدون ايمان به آنچه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده هرگز ايمان به خدا تكميل نمى شود.اين احتمال نيز وجود دارد كه جمله اول اشاره به ايمان به خدا است ، و جنبه اعتقادى دارد، و جمله دوم اشاره به ايمان به محتواى اسلام و قرآن و  حضرت محمد است و جنبه عملى دارد.

 

۲-(بما نزل على محمد) اشاره به این است که سخنان حضرت محمد از سوی خدا به او وحی شده..وکلام خود ایشان نیست..بلکه از سرچشمه حق هست...

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت       به غمزه مسئله آموز صد مُدَرس شد  (حضرت حافظ)

آری ، عنايت ازلی برای اينكه آيت بودن اين كتاب و وحی بودنش بيشتر روشن شود آن را بر بنده‏ای از بندگانش فرود آورد كه يتيم ، چوپان‏ ، صحرا گرد و درس ناخوانده و مكتب ناديده بود



 

۳-دو پاداش براى مؤ منان صالح العمل بيان مى كند كه نخستين آنها پوشاندن لغزشها و بخشودگى خطاهائى است كه به هر حال هر انسان غير معصومى از آن خالى نيست ، و ديگر (اصلاح ) بال است ..

 

۴-(بال ) به معانى مختلفى آمده است به معنى حال ، كار، قلب ، و در مفردات به معنى (حالات پر اهميت ) است ، بنابراين (اصلاح بال ) به معنى تمام شئون زندگى و امور سرنوشت ساز مى باشد كه طبعا هم سعادتمندی  در دنيا را شامل است ، و هم نجات در آخرت را...

 

۵-این سوره با توجه به همین آیه که اسم مبارک حضرت محمد در آن ذکر شده است...نام گذاری شده 

 

۶-پیامبر(ص) در طول زندگانى خود، به پیامبر رحمت مشهور بود...اما تمام این لطف و رحمت‏ها،براى عموم نا آشناست. چه خوب است که در امور مادی و معنوی از ایشان مدد بگیریم...چون ایشان لقبی  دارند به نام سلطان دو جهان. (دو جهان مادی و معنوی و ماورایی)(دوکونین) ...بدین جهت این لقب را دارند چون حضرت حق ایشان را به  معراج برده و ازاسرارکائنات با خبرش ساخته است

 

 

۷-علّت اينكه حضرت محمّد را جداگانه ياد كرده است، و ايمان به او مخصوصا اشاره نموده است، تعظيم و تشريف آن حضرت بوده است، و نيز براى آنكه اهل كتاب ودیگر ادیان نگويند: ما بخدا و پيامبران و كتابهاى آسمانى خود ايمان آورده‏ايم و نیازی به ایمان به  پیامبر اسلام نیست .ایمان به محمد (ص) در واقع ایمان به هر آنچه از جانب حق سرچشمه میگیرد هست....پس یقین  به رسول اسلام به معنای ایمان به رسالت تک تک انبیا میباشدومحمد (ص) تکمیل کننده رسالت انبیا است ...همانطور که حضرت مولانا میفرماید:

نام احمد نام جملهٔ انبیاست          چونک صد آمد نود هم پیش ماست

شیخ اجل حضرت سعدی در باب این موضوع میفرماید:

آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى             آمده مجموع، در ظلال محمد

عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست              روز قیامت نگر مجال محمد

شیخ عطار..رسول نور،محمد مصطفی را چنین توصیف میکنند :

فرماندهِ ملکِ انبیا کیست تویی                  مصداق تعزّ من تشا کیست تویی
روشن نظر لقد رأی کیست تویی                   هم دامن خلوت دنا کیست تویی

 

اولین نور خلقت،که نور عالم از نور اوست 

 باشد که خواجه کائنات محمد مصطفی  که اولین نور خلقت  است  را قبول افتد

                                                                                                                                          

 

السلام علي موسي كليم الله

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى


منم پروردگار تو، نعلین( کفشهای خود) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی قدم نهاده ای

(کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۱۲سوره طه)

پ.ن:

 ۱-رب از اسماى حسناى الهى است، و خداوند در اوّلين تجلّى بر حضرت موسى عليه السلام در این نشانه خودش را با اين نام به او معرفى فرمود. «انّى أنا ربّك»

«وادى المقدّس» به مكان دور از عيب و گناه اطلاق میگردد

«طوى» يعنى چيزى يا جايى كه با بركت آميخته شده است.

 

۲ -پیر هرات(خواجه عبدااله انصاری)در کتاب کشف الاسرار در ترجمه و تاویل این آیه میفرماید:

ای موسی!  كفش‌هایت را در آر، (دلت را از دوستی دو دنیا تهی ساز و خویش را تنها برای خدا نگه‌دار و از هر چه جز اوست جدا شو.) یگانه را یگانه باش … از دو گیتی بی‌زار شو تا نسیم انس از صحرای لم یزل (الهی) دمیدن گیرد

 

 

۳ـ  چون دو گیتی دو نعل پای تو شد              بر سر كوی هر دو را بگذار (حکیم سنایی غزنوی)

تفسیر و تأویل عارفانهٔ دو کفش، به دو دنیا؛ تأویلی است که در نوشتارهای عارفانه، رواج بسیار دارد ودر زبان عارفان «دوكفش» به «دو دنیا» تأویل شده و «كفش در آوردن» به معنی «ترك هر دو دنیا» دانسته شده است.

 

۴-این تأویل عارفانه در روایتی از حضرت ولی عصر ‌(عج)  در میزان الحكمة  چنین آمده است:

موسی در وادی مقدس طور با خدا نیایش كرد و گفت: پرودگارا! من دوستی خویش را تنها برای تو نهاده‌ام و دلم را از جز تو پاك شسته‌ام،خدا به او فرمود: كفش‌هایت را در آر. (یعنی اگر دوستی‌ات تنها برای من است و دلت از دوستی جز من پاك و شسته است، دیگران را از دلت بیرون كن.)

 

۵-مرحوم علامه مجلسي چند احتمال ذكر مي كند 1-. دستور داده شده تا نعلین را در بياورد تا پا به زمين اصابت كند و بركت وادي مقدس را بگيرد.2-پابرهنه بودن علامت تواضع است.3ـ مراد آن است كه قلبت را از حب اهل و عيال خالي كن 4ـ قلبت را از ذكر هر دو جهان خالي كن فقط به محبوب بيندش و او اين گونه عمل كرد تا توانست پا در آن سرزمين مقدس بگذارد

 

۶-حال که به وادی مقدّس گام نهاده ای، نعلین های عقلت را از پا بگشا که در این سرزمین تو را به محک عشق می سنجند.

 

 ۷-آداب اینکه بدون کفش باید وارد مکانهای مقدس شد..شاید با توجه به این آیه است... اين احترام به لحاظ ظاهری مکان نیست..بلکه به دلیل شرافت و تقدس ویژه مکانهای مقدس هست..شاید این پابرهنگی وسیله ای باشد تا از این مکانهایی که وادی قداست و نور  هستند ، برکت یابیم ..واین تنها فکر این بنده حقیر است در درستی صحت آن...الله اعلم

 

 

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

و انه هو اضحك و ابكى

وآن خداست که میخنداند و میگریاند...

(کتاب آسمانی قران- نشانه ۴۳ سوره نجم)

 

پ.ن:- تمامی این حالات (خنده و گریه) از تجلی صفات الهی است که بر انسان وارد میشود...زیرا حق تعالی خنداندن  و گریاندن را به خود نسبت میدهد...

-خنده و گريه عشاق ز جايی دگر است  می‌سرايم به شب و وقت سحر می‌مويم(حضرت حافظ)

-در این باب حضرت مولانا میفرماید:

خنده از لطفت حکایت میکند  گریه از قهرت شکایت میکند

این دو پیغام مخالف در جهان   از یکی دلبر روایت میکند

 -مفسر بزرگ علامه طباطبایی هم می فرماید:"خدای تعالی تنها کسی است که خنده را در شخص خندان وگریه را در شخص گریان ایجاد کرده است و این منافات ندارد با اینکه ما خنده و گریه را به خود انسانها نسبت میدهیم، برای اینکه نسبت خنده و گریه و کلا هر کار دیگر به انسان به خاطر این است که قائم به انسان است ولی نسبت دادن آن به خدای تعالی به خاطر این است که خدا آن را خلق و ایجاد کرده است و بین این دو نسبت فرق بسیار است."

سحر ... سحر ... سحر... چه خبرهاست در این سحر

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس

و سوگند به صبح هنگامى که تنفس کند!

(کتاب آسمانی قران-نشانه ۲۱ سوره  تکویر)

پ.ن:۱- شاید اشاره ایست به عظمت سحر...تا جایی که خداوند به تنفس صبح سوگند یاد میکند.

۲-گفته اند كه سحر وقت مسافرت رهروان است و نسيم آن چون دم عيسوى علاج بيماران

۳-  وقت ثمر رسيده يعنى سحر رسيده              بيدار باش بيدار قم ايها المزمل

 مستانه گريه سر كن ، غم از دلت بدر كن        هشيار باش هشيار قم ايها المزمل

۴-در شعرحضرت حافظ سحر زمان بیداری، آگاه شدن و پی بردن به رازهای ناشناخته است

پیر میخانه سحر جام جهان‌بینم داد                 و اندر آن آینه از حُسن تو کرد آگاهم

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی               گفت: بازآی که دیرینه‌ی این درگاهی

۵-خیزید و مخسبید که هنگام صبوح است   استاره روز آمد و آثار بدیدیم (حضرت مولانا)

۶- پس رو به شفق آر اگر طایر روزی       کز سوی شفق چون نفس صبح دمیدیم(حضرت مولانا)

یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم....

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ‏

 در  درون  خودِ شما  است . مگر نمي‌بينيد ؟‏

 

(کتاب آسمانی  قرآن - نشانه ۲۱ سوره ذاریات )

 

پ.ن: ۱- درک  مفهوم  استاد درون است.. كه اكثريت در خارج از خود جستــجويش ميكنند ...

 ۲- راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست.  در بهشت و عرش نیست، طریق اللّه در باطن تو است «و فی انفسكم» این باشد، طالبان خدا، او را در خود جویند، زیرا كه او در دل باشد و دل در باطن ایشان باشد».(عین القضات  همدانی)

۳-  خود واقعی( self ) تجلی خداوند است.خود درونی همان خدای واقعی است.و این ریشه و نقطه عطف همه ادیان هست.

۴ - صوفی بزرگ منصور   (حلاج) گفته است" انا الحق "،آن من ( انا ) آگاهی ناب از حضور روح خداوند در درونش هست

۵-  در جهــان بيهــوده مي‌جستم تــو را      خــود تو در جــان عــراقي بـوده‌ي  ( عراقی)

۶-  مـرو بـه خـانـهٔ اربـاب بی مـروّت دهـر     كه گنج عافیتت در سرای خویشتن است (حضرت حافظ)

۷- بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست        از خود بطلب هرآنچه خواهی كه تـویی ( نجم دایه)

 

 


خويشتن را آدمي ارزان فروخت....

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ علی السَّمواتِ و الارْضِ و الجبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها

الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوما جَهولاً

ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند،
اما انسان آن را بر دوش كشيد ،براستى انسان پس ستمكارى نادان بود.(چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)!

 

(کتاب آسمانی قرآن- نشانه ۷۲ سوره احزاب )

 

 

 

پ.ن:۱- آسمان بار امانت نتوانست کشید      قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند (حضرت حافظ)

       ۲- نپذیرفت آسمان بار امانت                  که عاشق بود و ترسید از خطایی ( حضرت مولانا)

       ۳- باري كه گردون عاجز ز حملش            جز ما ضعيفان حامل ندارد   (حضرت حافظ)

       ۴- بار امانتش به دل و جان کشیده ایم      در بارگاه عزت با بار می رویم  ( نجم رازی )

آنجا که الست آمد، ارواح بلی گفتند

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ

 

و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان شاهد ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما  به خدایی تو گواهی دهیم. (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.

(کتاب آسمانی قرآن - نشانه ۱۷۲ از سوره اعراف)

 

 

پ.ن:۱- این یاد آوری همه را در "بزم الست"، همکیش  و دارای خدای واحد میکند، عارفان آنرا " باده وحدت" گفته اند

۲-دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند/ گل آدم بسرشتند به پيمان زدند

۳-در این نشانه  نکته عجیبی در باب شناخت خود و خودشناسی هست اگر چه به صورت رمز مانند بیان شده است. می گوید: " « اشهدهم علی انفسهم »" ...قرآن می گوید خدا خود انسان را به خودش ارائه داد.. خودش را شاهد بر خودش گرفت، یعنی گفت خودت را ببین ! « اشهدهم علی انفسهم » تا بشر خودش را دید، خدا گفت: « الست بربکم؟ »...

 

 

اي بيخبر بکوش تا صاحب خبر شوي ....

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ

آن  کتاب که در آن هیچ شکی نیست و  مایه هدایت پرهیزگاران است.

                                                                     (کتاب آسمانی قرآن - نشانه دوم  سوره بقره)

 

 

پاک و منزه

پاک و منزه است خدا....

 

دعا

باور کنی یا نه....

 دعاهایم وقف توست.

.

.

این روز ها پرسه فرشتگان رو اطرافت حس می کنی؟

آرزویی پررنگ

        

!!

چکنم من، چکنم من، که بسی وسوسه مندم

                                            گه ازین سوی کشندم، گه از آن سوی کشندم

از کشاکش چو کمانم ، بکف گوش کشانم

                                           قدر از بام در آید ، چو در خانه ببندم

نفسی آتش سوزان ، نفسی سیل گریزان

                                           ز چه اصلم، ز چه نسلم، به چه بازار خرندم

نفسی همره ماهم ، نفسی مست الهم

                                           نفسی یوسف و چاهم، نفسی جمله گزندم

نفسی رهزن غولم، نفسی تند و ملولم

                                           نفسی زین دو برونم، که بران بام بلندم

به خدا  گر  بگریزی ،  قدح  مهر بریزی

                                            چه شود ای شه خوبان، که نهی گوش به پندم

هله ای اول  و  آخر ، بده آن باده ی  فاخر

                                           که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم

 

.... مولانا ....

شکرگزاری

  • بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى ، هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى .
  • شب را به روز در مى‏آورى و روز را به شب در مى‏آورى و زنده را از مرده بيرون مى آورى و مرده را از زنده خارج مى‏سازى و هر كه را خواهى بى‏حساب روزى مى‏دهى .

(کتاب آسمانی قرآن-سوره آل عمران)

و این خداونداست!

  • مخصوص میگرداند برحمتش آن را که میخواهد وخدا است صاحب فضل بزرگ
  •                                                                    (کتاب آسمانی قرآن-سوره آل عمران)
                                               

 آیا تا به حال شده جایی نشته باشی ویک دفعه دلت بخواد برای کسی که دوستش داری یه کاری انجام بدی که خوشحال بشه؟این خداوند است!او با شما صحبت میکند

آیا تا به حال شده که تنها ومستاصل بشی وطوری که هیچ کس نباشه تا با او حرف بزنی؟این خداوند است!میخواهد که شما با او حرف بزنید

آیا تا به حال شده به کسی فکر کنی که مدتها از او خبری نداری ُ یه هو بعد یه مدت کوتاه اونو ببینی و یا تماس تلفنی از طرف خود همون شخص داشته باشی؟این خداوند است!

                            هیچ چیز به اسم تصادف واتفاق وجود نداره

آیا تا به حال چیزهای خارق العاده رو بدون اینکه درخواست کرده باشیددریافت کردید:در حالی که توانایی پرداخت هزینه آن رو نداشته باشید؟این خداوند است!او از خواسته قلبی ما خبر داره

 

آیا فکر میکنی این متن رو تصادفی خوندی؟نه این طور نیست!

این خداوند است!و۰۰۰۰