برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

کلاس مجازی o.e.t

سلام دوستان عزیزم : 

جدیدا در کلاس زبان انگلیسی مجازی ثبت نام کردم که چهارشنبه اولین جلسه خواهد بود. 

 

دارم کم کم کتاب "نیروی حال" رو براتون از قسمتهای مهمش اینجا نقل میکنم. امیدوارم مفید فایده باشد.

تو ذهن خود نیستی.

گدایی سی سال کنار جاده ای نشسته بود.یک روز ، غریبه ای از کنار او می گذشت. گدا ،بطور اتوماتیک ، کاسه ی خود را به سوی غریبه گرفت و گفت:"بده در راه خدا!" غریبه گفت: "چیزی ندارم  تا به تو بدهم" آنگاه از غریبه پرسید:"آن چیست که رویش نشسته ای ؟"گدا پاسخ داد"هیچی!یک صندوق قدیمی ست.تا زمانی که یادم می آید،روی همین صندوق نشسته ام."غریبه پرسید:"آیا تا کنون داخل صندوق را دیده ای؟"گدا جواب داد:"نه، برای چه داخلش را ببینم؟در این صندوق هیچ چیز وجود ندارد."غریبه اصرار کرد:"چه عیبی دارد؟نگاهی بداخل صندوق بینداز."گدا کنجکاو شد وسعی کرددر صندوق را بازکند. ناگهان در صندوق باز شد وگدا با حیرت و ناباوری وشادمانی مشاهده کردکه صندوقش پر از جواهر است. 

من همان غریبه ام که چیزی ندارم تا به تو بدهم، اما به تو می گویم نگاهی به درون بینداز. نه درون صندوقی.بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتر است: درون خویش.