باور کن نترسیدم. ولی چشم . من سرشار از موسیقی الهی اگر دوباره خسته شدم ناله نمیکنم ومیدوونم باز خستگی میره.
نه عزیزم تو بیا باعث افتخاری. منظور از جدید یعنی اینکه اصلا نمیشناسمش ندیدمش نشنیدمش نفهمیدمش و مدام باید استرس اولین دیدار رو داشته باشم. ولی الان من تو رو از طریق نوشتار و فکر خیلی میفهمم و می شناسم.
دیروز باز تو دره های این شهر در فصل بهار پس از یه باران بهاری زیبا با دوستان واقعا خوش گذشت و خیلی خیلی پیاده روی کردیم.
روزهای قبل من و علی حسابی در خانه تغییر و تحول داده بودیم و بعد فهیمه کلی کمک کرد و الان هم مامان سری بهم زد و با علی کلی گفتگو داشتیم در برخوردهای بین همسران وکلی به تجربیات اینجانب اضافه شد و ...
امروز روز پرستار هست و من به اتفاق همسر به تمامی بخشهای بیمارستان سر زدیم و به پرستارن پرتلاش و همیشه جاوید برای کاهش درد انسانها تبریک گفتیم. حس خوبی داشتم.
برای همشون شکلات بردیم بعلاوه هدایایی که تهیه شده وبعدا تقدیمشان خواهد شد.
خانم دکتر عزیز : سلام و سلام. ممنون از پست خوشگلت که من خیلی حظ کردم.




راستی هنوزم نگفتی کدوم شهر هستی ... دیدی ناقلا
می ترسی بیام خونه تون ...
راستی میخوام یه پست متفاوت در مورد سفرم به بندرعباس و ملاقات با آقا پدرام مدیر وبلاگ آفتاب عالمتاب بذارم. حتما بیاو بخون ... من از فردا دوباره درس و دانشگاهم شروع میشه ...
وای چی کنم با این همه درس و پشت بادخورده و تنبلی بهار
وااااااااااااااااااای بازم گلوم گرفت دیدی ننه داشتم خفه میشدما
خوب عزیزم. از طرف من به همسر گلت هم سلام برسون و دختر نانازت رو ببوس
تا با مغز نخوردم زمین بهتره برم. خدانگهدارت
روزیکه صبردرباغ زندگیت بروید
به چیدن میوه ی پیروزی امیدوارباش
سلام ... سلام به تو و سلام به صبحی دیگر که من و شما اجازه پیدا کردیم به آن سلام کنیم ... و اما پیام امروز آفتاب هشتم :
سعادت مانند توپ فوتبال است وقتی از ما دور می شود دنبال آن می دویم و وقتی می ایستد با یک ضربه آنرا از خود دور می سازیم .
[قلب]
سلام خانم دکتر کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حال برو بچه ها چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حال بابای بچه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب خوبید خدا رو شکر خیالم راحت شد
خوبم عزیزم وبه داداشی گل هم سلام برسون.
و به مامان گلی عزیز.
راستی جشنواره کی بود؟
سلام همه خانواده سلام میرسوونن و جشنواره هنوز اعلام نتیجه نکرده واسم دعا کن لطفا