سلام بر تو ای سال نو. نوروز پیروز.
سلام بر دوستان عزیزم.
سفر بودم .حسابی خوش گذشت و من خطه دزفول و خرم آباد و منطقه جنگی که نمیشه گفت مناطق نزدیک به سالهای جنگ رو دیدم.کاروانهای راهیان نور....
پادگان دوکوهه: اصلا فکر نمیکردم اینجا رو ببینم. نه اینکه برم توش ولی از بیرون خیلی بزرگ بود.
سد دز و کرخه وجاده دزفول-خرم آباد که چقدر تونل های طویل داشت.
و من در آغاز سال جدید کاری بزرگ در پیش دارم.فراخوانی دوقلوهایم به زندگی.
باید حسابی ورزش کنم. تمرین ریلاکسیشن و امید به خدا در پناه آرامش. برایم دعا کنید.
امروز یه ساعتی در دل طبیعت بودم و قدرت خدا رو در آب در درختان در علف هایی زیبا که از سنگ روییده بودند دیدم. چقدر زیبا بودند.من همسرم نادیا مادرم و ابوالفضل.
همسرم با ابوالفضل رفتند و من کنار رود خانه موسمی روی تخته سنگی نشستم و به صدای رود گوش کردم وبخودم گفتم انرژی این زیبا ئیها را در خود ذخیره کن برای روزهای استراحت مطلق وسختی که در پیش داری.
و اکنون با این وبی که دارم و دوستان نابم میتونم بیشتر احساس راحتی داشته باشم.
اگرچه که شاید نتونم خیلی از وب استفاده کنم واسه اشعه هایی که داره. خدا میدونه.
الان برم چای اویشن و زنجبیلم رو بخورم. یک فنجان چای داغ بفرما.