برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

تمدید اینترنت

شاید اینجا روز نگار من شده هرچه که هست خیلی عالیه که یادم بمونه که من امروز اینترنتم رو تا سال آینده تمدید کردم.

کاش عمرمون رو هم میشد تمدید کرد .حالا بیا و تصور کن اصلا به من و تو  وقت و نوبت میدادندکه تمدید کنیم .....

نظرات 11 + ارسال نظر
یاشار دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:38

حرفهای ما هنوز ناتمام . . .

تا نگاه می کنی

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو نا گزیر می شود

ای...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر

زود

دیر می شود . . . !

امیرحسن سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 http://aftabehashtom.blogfa.com

سلام .... خوبید؟ یعنی امیدوارم خوب باشید. من هم خوبم و سخت مشغول روزی دوبار میرم استخر روباز شدم عین افریقاییها سیاه و زنگی .... کاراته هم میرم و درس هم میخوونم. باید توی تابستان کلاس چهارم رو تموم کنم. این رسم مامان گلیه که من باید درسهای سال بعد رو کامل توی تابستون بخوونم.

راستی مشغول کار برای جشنواره رضوی امسالم دعا کن امسال هم برنده بشم
راستی چرا نظر خصوصی گذاشتین؟ اتفاقی افتاده

امیرحسن سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:40 http://aftabehashtom.blogfa.com

بازم سلام

زهرا خانوم گلدسته ممنون که خیالم رو راحت کردین. راستی ما ۵شنبه میریم یزد آخه نیایش جون در جشنواره انتظار برنده شده و اختتامیه هست. شاید بریم دیان رو ببینیم

مواظب خودت باش. به دختر گلتون سلام برسونین

نیایش پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 http://niyayeshebaran.blogfa.com

سلام عزیزم ....................................

تابستان و من ...............

فرانسه می خوونم

کهریزک میرم

با دوستام گاهی بیرون میرم

داداشام رو نگه میدارم

آب حوض میکشم

پیرزن خفه میکنم

میام وب دوستان مهمونی

اگرهم دعوتم کنن میرم خونه دوستان

به یاد شما هم که هستیم
کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نیایش دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 http://niyayeshebaran.blogfa.com

صابخوووووووووووووووووووووووووووووووونه
کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بابا

دلمووووووووووووووووووووووووووووووووووون
پووووووووووووووووووووووووووووووووووووسید

یاشار دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:31

ای سرنوشت از تو کجا می توان گریخت
من راه آشیان خود از یاد برده ام
یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
ای سرنوشت هستی من در نبرد تست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را

محمدرضا پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 http://mamreza.blogsky.com

سلام.صبح زیباتون به خیر.
التماس دعا

یاشار جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:19

نمی دانم زندگی چیست؟؟


اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست

که من سکوت را شکسته ام.

اگر زندگی خروش جویبار است

سالهاست که من در چشمه جوشان زندگی جوشیده ام.

اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست

زندگی به من اموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموختند که

چگونه زندگی کنم.!!

نوید دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:00 http://navidam.blogfa.com

خب عالی میشد تمدید میکردند دیگه . اونوقت من میدونستم ]ی کار باید بکنم

نیایش سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:36

سلام خانومی من که تو همین پست ۲ تا نظر گذاشتم واست

حالا من نمیام یا تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاشار پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:33 http://yashar2313.blogfa.com


گفتم : خدایا از همه دلگیرم ، گفت : حتی از من ؟

گفتم : خدایا دلم را ربودند ، گفت : پیش از من ؟

گفتم : خدایا چقدر دوری ، گفت : تو یا من؟

گفتم : خدایا تنهاترینم ، گفت : پس من ؟

گفتم : خدایا کمک خواستم ، گفت : از غیر من ؟

گفتم : خدایا دوستت دارم ، گفت : بیش از من ؟ . . .

کوله ‌بارم بر دوش ، سفری باید رفت ، سفری بی‌ همراه ،

گم شدن تا ته تنهایی محض ،

یار تنهایی من با من گفت : هر کجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ،

تو بگو ، از ته دل ، من خدا را دارم . . .

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم . . . ! ! !


ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد