-
کلاس مجازی o.e.t
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 20:10
سلام دوستان عزیزم : جدیدا در کلاس زبان انگلیسی مجازی ثبت نام کردم که چهارشنبه اولین جلسه خواهد بود. دارم کم کم کتاب "نیروی حال" رو براتون از قسمتهای مهمش اینجا نقل میکنم. امیدوارم مفید فایده باشد.
-
تو ذهن خود نیستی.
شنبه 30 دیماه سال 1391 18:27
گدایی سی سال کنار جاده ای نشسته بود.یک روز ، غریبه ای از کنار او می گذشت. گدا ،بطور اتوماتیک ، کاسه ی خود را به سوی غریبه گرفت و گفت:"بده در راه خدا!" غریبه گفت: "چیزی ندارم تا به تو بدهم" آنگاه از غریبه پرسید:"آن چیست که رویش نشسته ای ؟"گدا پاسخ داد"هیچی!یک صندوق قدیمی ست.تا زمانی...
-
تشکر
شنبه 23 دیماه سال 1391 11:13
از همه شما دوستای گلم بسیار سپاسگزارم که برام پیام گذاشتید. شرمنده که نگرانتون کردم و براتون بهترینا رو آرزو میکنم.
-
شرمنده همه دوستای گلم
شنبه 23 دیماه سال 1391 11:05
بس که همتون بسیار پر محبتید منم سر ذوق آوردید. همتونو دوست دارم. از سال 90 هم بسیار ماجراها بر من رفت و هنوز این دوقلوهای از خدا بی خبر نیومدند. الان در حال زندگی میکنم. وامیدوارم بعد آخرین تجربه نیومدنشون دوباره شروع کنم.
-
مودم قرضی
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 20:53
سلام به همه دوستان نابم از بس اینترنتم منو اذیت کرد بهتر دیدم که عنوان رو بنویسم مودم قرضی خلاصه بعد داشتن دو مودم امروز بعد 12 روز قطعی اینترنتم که نمیدونم چیش شده مامورین گرامی مخابرات اومدند و درستش کردند و البته مودم خودشونو واسه من گذاشتند تا کارم راه بیفته. خدایا شکرت از بهترین خبرها اینه که سعی میکنم هر روز صبح...
-
در خلوت دوست
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 19:56
روزهای خوبی دارم.در تلاطم زندگی تونستم که آرام بمانم و هشیارانه تصمیم بگیرم. خدایا فقط حضور تو بود که به من چنین حضوری را میبخشید. وقتی فکر میکردم که تو در کنارم هستی و در هنگام درد شدید نه در کنارت که در آغوش تو هستم وجودم مملو از صبری آسمانی میشد. خوشحالم که چون تویی را دارم. توضیح: بطور ناگهانی معلوم شد که به جراحی...
-
تمدید اینترنت
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 17:28
شاید اینجا روز نگار من شده هرچه که هست خیلی عالیه که یادم بمونه که من امروز اینترنتم رو تا سال آینده تمدید کردم. کاش عمرمون رو هم میشد تمدید کرد .حالا بیا و تصور کن اصلا به من و تو وقت و نوبت میدادندکه تمدید کنیم .....
-
دریا
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 08:48
یکی از بزرگترین نعمتهای خدا دریاست که من در جایی که زندگی میکنم از دیدن هر روزه آن محرومم. گاه آدمها جایی زندگی میکنند که ساحل دریای زیبایی دارند و هر روز یا هر وقت که دلشان بخواد میرن شنا اونجا یا ورزش صبحگاهی و حتی مراقبه روزانه با صدای دریا. ولی من جایی دنیا اومدم که بیابون داره و خار و هنوز نمیدونم مصرف این بیابون...
-
دلم بر ای اینجا تنگ شد ه
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 08:39
آر ه یه مدتیه که نیو مد م و البته ر وزای خوبی هم بود ند . به مطالعه گذشت یه ر وز ر فتم آبگرم ویه روزی یعنی همین امروز دارم میرم سفر برگردم ازهمه ا ش عکس میزار م.
-
تبریک
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 08:59
واقعا بهت امیر حسن جان تبریک میگم که تونستی معدل 20 بگییری. برایت بهترین موفقیت ها را از خداوند خواستارم.
-
واسه اشکای یه دوست
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 09:30
خوب از همه دوستان متشکرم که بمن دلگرمی دادند و حالا پست قبلی رو ادیت کردم که خیلی نارحت نشین. خداییش حالم خوبه .البته افسردگی دارم ولی خوب اینم گذراست. دارم تلاشمو میکنم که خدا رو تنها خدا رو تنها قدرت موجود بدونم.
-
خوب اینم خبری از من
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 19:44
دوست داشتم بیام اینجا و یه عالمه +++++++++++++ بنویسم وبگم که من آزمایشم مثبت شده و نی نی ها اومدند تو دلم. خوب نشد نمیدونم کجای کار ایراد داره خدا نخواسته ؛ اون خواسته ؛بنده نخواسته ؛خلاصه حسابی قاطی کردم . اگر کسی جواب سوال بالا رو داشت از کمک دریغ نکنه. بله بعد از دوهفته که یکی آب میداد تو این دستم یکی برام لبخند...
-
ممنونم
شنبه 14 خردادماه سال 1390 10:53
ممنونم از تمامی دوستان. شاد و خرم باشید.
-
سلام دوستان خوبم.
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 10:17
آره از یه هفته بیشتره که نتونستم بیام اینجاو بهتون سربزنم. آخه دارم استراحت میکنم. تو این مدت دو بار رفتم اتاق عمل .یه بار واسه برداشت ویه بار واسه انتقال جنین ها. حالا هم منتظرم تا خدا هرچه صلاح میدونه برام ختم به خیر کنه. خیلی دوست دارم به وب همتون سر بزنم و پیام بزارم ولی زیاد نمیتونم بشینم. انشا الله با دو قلوها...
-
آب گرم معدنی
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 07:04
همسرم امروز صبح بعد از کلی که من تشویقش کردم با داداشم و دوستانش رفتند آب گرم. یک منطقه بکر ودست نخورده طبیعی که بعلت صعب العبور بودن بکر مانده. البته در دوران دبیرستان همسرم یکبار رفته ولی من خودم اصلااونجا نرفتم و حالا هم که نمیتونم از خونه بیرون برم تا چه برسه به مسیرهای کوهستانی.منتظرم بیاد اخه هم تعریف کنه که چه...
-
اخرین آمپول قبل عمل
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 00:02
فردا چهل و ششمین امپول رو ساعت ۸ شب جمعه میزنم ویکشنبه میرم برای عمل. دعاکنید که صبورانه تحمل کنم.تاخداچی بخواد.ازدم نوکرشم هرچی اون بخواد حتی اگر تحملش سخت باشه.
-
خدایا شکرت
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 23:13
خدایا شکرت . واقعا سپاسگزارم. سپاس برای همه چی. برای امیدی که بمن میدی .برای امیدی که دوستان بمن میدن.ومن این دفعه مسیر رو با توکل بتو و بدون استرس میخوام طی کنم.
-
آمار تا این لحظه 29
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 10:32
بله تا این لحظه بنده 29 امپول زدم. راست میگین بیشتر زدین دستاتونو نشون بدین ببینم چند تا تابلو لئوناردو داوینچی رو دستتون دارین. چهارشنبه میرم پیش دکتر جونی و تا اون روز امار میرسه به حدود 38 تا وباز دکتر جونی یه نسخه جدید میده و برو بگیر وبزن .جای همتون خالی همچین معتاد شدم که نگو که نپرس.
-
چی بنویسم؟
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 07:41
وقتی الان فقط تو میون تمام اولویت هام اولین و مهمترین اولویتی دیگه حرف زیادی واسه نوشتن نمی مونه. باید منتظر بمونم تا وقت الهی برسه. ومن مطمئنم که امسال و همین فصل وقت الهی منه. ازهمه دوستانی که بمن امید میدن و نمیدونین که یه جمله شما چقدر بمن توان جلو رفتن میده بسیار متشکرم. میگن دعا هر در بسته ای رو باز میکنه دعا...
-
روزی 4 تا تزریق میکنم.
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 14:46
حسابی معتاد شدم. دور و بر من نپلکین. مسئولیتتون با خودتون .مامان باباتون نیان دم در خونه ما بگن بچه مونو تو معتاد کردی. من خودم میدونم دارم چیکار میکنم شما رو نمیدونم.البته که صد بار گفتم شما فقط دعا کنین که آخر و عاقبت با اینهمه تزریق کار من ختم به خیر بشه. سه تا دور ناف بعد از ظهرها ساعت 6 و یکی روی بازو ساعت 9...
-
دلم برای همتون تنگ شده بود
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 18:48
یه روز بیشتر نمیشه که بهتون سر نزدم ولی حسابی دلم براتون تنگ شده. اول از همه از جادوگر سفید عزیزم متشکرم که میدونم با تمام کارایی که داره لطف کرده وبه وبلاگ من سرزده. نیایش جون خوبی عزیزم من هر روز به وبلاگ شما و امیرحسن جان وهمه دوستایی که لینکشون کردم سر میزنم ولی نمیدونم چرا کدی که باید وارد کنی رو نشون نمیده...
-
پیام فلورانس توسط علی اکبر
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 20:55
درهای رحمت الهی بسوی من باز شده است و او آنها را برای همیشه باز نگه میدارد.
-
گلهای نسترن
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 10:55
صبح ساعت هفت از خونه خارج شدم به اتفاق آقای همسر. به سمت کوه ها و دره های زیبای این شهر. مسیر یک دره را که بیرون آن ماشین بیشتری پارک شده بود و تا حالا اونجا رو نرفته بودیم انتخاب کردیم.اول به یه آبشار کوچولو رسیدیم و بعد پیچ و خم کوه و بعد خدای من گلهای زیبای زرد رنگ تمام دشت را پوشاند وباز کوه و باز دوباره دشت و...
-
یه سرقت ناب
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 10:09
خداوند فرمود : ای بنده ! من رحمانم و خطای خطاکاران را میبخشم . پرسیدم : خدایا با این همه خطاکاری ، چرا مرا میبخشی و هنوز دوستم داری ؟ خدا گفت : چون تو مخلوقم هستی ، پس هیچگاه تو را رها نمیکنم ، هنگامی که تو گریه میکنی ، به تو رحم میکنم و رنجهایت را درک میکنم . وقتی شاد و مسرور هستی ، وجد تو را میفهمم . وقتی افسرده...
-
با «فترضی» هیچ عاصی در مقام غم نبود
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 09:59
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى! (کتاب آسمانی قرآن-نشانه ۵ سوره ضحی) اینم یه پست سرقتی از وبلاگ سمیه جون. قابل توجه نیایش عزیز که از وقتی باهاش نشست و برخاست میکنم مثه اون دارم میشم.
-
خدایا شکرت
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 09:43
خدایا شکرت که دوستان خوبی و با ایمانی دارم که وقتی پابه این وبلاگ میگذارم صحبت هایشان منوبجلو می برد. خدایا شکرت. با پیامشان سراسر وجود مرا شوق وایمان فرا میگیرد و منهم منتظرم وامیدم بخداست. میدانم که بی اذن او برگی بر زمین نمی افتد ولی خوب منو هم می بینه ایمان دارم که تمام این سالها با من بوده و میدونه چی میخوام و...
-
گاه زمان ساکن بنظر میرسد.
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 11:51
صحبت خاصی نیست امروز روز پنجم زدن امپولامه. امروزرو همسرم بد زد.خون اومد و دورشم کبود شده.ولی من هر روز منتظرم کی صبح بشه تازودتر امپولا زده بشه ومن نزدیکتر به خواسته ام بشم.واقعا عجله برای گذران عمرمو دارم.
-
مجبورم.
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 07:24
یه جوک: یه نفر با دوستش صحبت میکنه بهش میگه داری میری دریا؛کشتیت غرق شد چه میکنی؟ میگه به یه درخت می چسبم.میگه آخه وسط دریا درخت کجا بود؟ دوستش میگه: مجبورم !می فهمی مجبورم ! خلاصه خواست خدا رو که ما چاکرشیم از دم (به خودمون و خدا دروغ میگیم)ولی مجبورم می فهمی مجبورم. پ.ن:واقعا یکی منو روشن کنه که وقتی کاری باید انجام...
-
روز جمعه
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 07:50
خوب مدتها بود منتظر اومدن این روز جمعه بودم چون شروع اولین آمپولم برای رسیدن ونزدیک شدن به دوقلوها رو باید در همین روز تزریق میکردم. خلاصه تو چند وقت آینده از اون تزرریقاتی های خفن میشم. کسی با من نپلکه که اونم تزریقی شه. من گفته باشم.
-
بیادتونم
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 14:26
پس از اینهمه چشم انتظاری اینهمه درمانهای جورواجور بعد از تمام رمالی ها و دعانویسها و مراجعه به آخرین متخصصین فن خدایا از تو میخوام که این وسیله ها رو به هدف برسونی خدایا همسرم مرد مهربانیست که از مهربانی او من شرمنده میشوم و از تو میخوام ای کسی که همیشه با من بودی و من همیشه از تو دور که این آرزوی زیبای همسرم را...