برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

برای لحظه حال

برای دلم مینویسم چون خودمو دوست دارم.

در دل طبیعت

امروز یه ساعتی در دل طبیعت  بودم و قدرت خدا رو در آب در درختان  در علف هایی زیبا که از سنگ روییده بودند دیدم. چقدر زیبا بودند.من همسرم نادیا مادرم و ابوالفضل. 

همسرم با ابوالفضل رفتند و من کنار رود خانه موسمی روی تخته سنگی نشستم و به صدای رود گوش کردم وبخودم گفتم انرژی این زیبا ئیها را در خود ذخیره کن برای روزهای استراحت مطلق وسختی که در پیش داری.  

و اکنون با این وبی که دارم و دوستان نابم میتونم بیشتر احساس راحتی داشته باشم. 

اگرچه که شاید نتونم خیلی از وب استفاده کنم واسه اشعه هایی که داره. خدا میدونه. 

الان برم چای اویشن و زنجبیلم رو بخورم. یک فنجان چای داغ بفرما.

دوستان جدید و ابوالفضل

میخواستم در باره دوست جدیدم ابوالفضل بنویسم که بچه خیلی خوبیه خیلی شاد وپر انرژی بعد که با وبلاگ نیایش وامیرحسن آشنا شدم دیدم بابا این دوتا هم خیلی پاکند .از این دست خیلی این روزا گیر نمیاد. در روزگار جوانی ماهم علی رغم پاک بودن کل جامعه به این نابی کم بود و البته میتونم بگم یکیش خودم بودم والا این جنس های ناب رو تشخیص نمیدادم.